ارتباط و نفوذ اجتماعی روحانیت

با نگاهی تند و گذرا به سیر تحولات عظیم دوران اخیر می توان به سادگی ارتباط و نفوذ اجتماعی روحانیت را دریافت، تاثیراتی که با تغییر در نظام سیاسی از استبداد مطلق شاهنشاهی به محدودیت قدرت سیاسی در شکل مشروطه سلطنتی با فتوا و حضور پررنگ مراجع تقلید و روحانیت شیعی از جمله میرزای بزرگ شیرازی با فتوای مشهور ممنوعیت استعمال توتن و تنباکو آغاز و در نهایت با حذف نظام سلطنتی و جایگزینی جمهوری اسلامی در روزگار ما تداوم یافته است.

در همه تحولات دوران معاصر به ویژه در عراق و ایران می توان رد پای حضور پررنگ روحانیت شیعی و عالمان و مراجع آن را دید. در ثوره العشرین عراق این مراجع تقلید بودند که عشایر را علیه انگلستان شورانید و عراق را از لوث انگلیسی تا اندازه ای پاک کرد. در ایران در مساله ملی شدن صنعت نفت و دیگر تحولات اقتصادی و سیاسی، مراجع نفوذ اجتماعی و رهبری خود را نه تنها به رخ دولتمردان وابسته داخلی کشیدند، بلکه دولت های اروپایی و قدرت های سلطه گر و استکبار جهانی را به چالش جدی بردند.

همین ویژگی نفوذ و اعتبار روحانیت در جامعه به سبب ارتباط نظامند میان روحانیت و توده های مردم موجب شده است که دشمنان، سخت بهراسند و در اندیشه تخریب ارتباط و یا محدودیت و کاهش بیافتند. انقلاب اسلامی و به چالش کشیدن بزرگ ترین مستکبر جهان معاصر موجب شد تا دشمنان در اندیشه شوند و با تحلیل و تبیین میزان و چگونگی و چرایی ارتباط و نفوذ روحانیت درمردم، این ارتباط را از میان بردارند. البته چنان که گفته شد « دشمنان کوشش کردند که علما را از صحنه کنار ببرند و آن ها را به کنج مساجد، مکتفی و در آن جا منزوی کنند؛ تا حدود زیادی هم توفیق پیدا کردند.» « اگر کسی به تاریخ این قرن اخیر و حول و حوش آن مراجعه کند، خواهد فهمید که مبارزه با روحانیت از دوران قاجار به ویژه از زمان ناصر الدین شاه شروع شد. وقتی دیدند که روحانیون با امتیازات خراجی مانند امتیاز رویتر و امتیاز تنباکو مخالفت می کنند؛ با فسق و فجور روز افزون و استبداد دستگاه قاجار به خصوص ناصرالدین شاه مبارزه می کنند؛ با ورود اروپایی های بی قید و شرط به کشور ایران مبارزه می کنند؛ هم خودشان فهمیدند و هم اروپایی به آنها فهماندند که اگر بخواهید راحت زندگی کنید، باید این طبقه را از میان بردارید. نمی شد روحانیون را از میان بردارند؛ نمی شد این همه نفوس از روحانیون و علما را قلع و قمع کنند؛ البته گاهی کم و بیش در گوشه و کنار این کار را می کردند، کما این که مرحوم نوری، مرحوم سید عبدالله بهبانی و بسیاری از بزرگان دیگر را در گوشه و کنار نابود کردند و از میان بردند… وقتی نشد آن ها را جسما حذف و از صحنه خارج کنند، از طرق دیگر شروع می کنند. تبلیغات برای آنها بهترین راه است. علیه علما، انواع و اقسام تبلیغات را کردند… همه دنیای استکباری به یک معنا بسیج شده است برای این که این بساط و این روحانیت و این دستگاه علم دین و علمای دین را با تبلیغات به کلی از بین ببرند. خیال نکنید این ها موفق نشدند؛ خیلی کار کردند. پنجاه سال دوران پهلوی چه رضاخان و چه پسر رضاخان تبلیغات فراوانی علیه روحانیون کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در بین یک قشر نسبت به روحانیون بدبینی به وجود آوردند.»

چرایی و چگونگی ارتباط و نفوذ

در پاسخ این پرسش اصلی که علت نفوذ روحانیت شیعی در میان جامعه چیست؟ می بایست به دو ارتباط اصلی توجه داشت. از نظر مردم روحانیت جایگاه واسطه را میان امامان معصوم(ع) و مردم را به عهده دارند و مردم ایشان را به عنوان اهل الذکر و راسخون در علم می شناسند و تالی تلو معصوم(ع) دانسته و به آنان برای گرفتن دین و احکام آن مراجعه می کنند. از سویی دیگر مردم ایشان را به عنوان نمایندگان و نواب امام زمان(عج) می شناسند که می بایست در همه مسایل دین و دنیا رجوع کرده و از حکم آنانی که دارای شرایط هستند اطاعت و پیروی کرد.

با نگاهی به آموزه های وحیانی اسلام از آیات و روایات به سادگی می توان علت و چرایی نفوذ روحانیت شیعی را در جامعه دانست؛ اما نکته ای که نمی بایست از آن غفلت کرد، در چگونگی تحقق این نفوذ است که پاسخ آن نیز به مساله ارتباط سالم میان روحانیت با مردم باز می گردد. بر اساس آیات و روایات، روحانیتی دارای حق فصل الخطاب و محل مراجعه و رجوع مردم است که از سلامت در دین و دنیا برخوردار باشد. همین سلامت را می بایست مردم در ارتباط با روحانیت به چشم ببیند. هر چه ارتباط میان مردم و روحانیت افزایش یابد درصد شناخت بیش تر می شود و مردم به سلامت در دین و دنیای روحانیت آگاه تر می شوند. از این رو، نفوذ روحانیت نیز فزونی می یابد؛ چراکه چنین افرادی بر اذهان و قلوب مردم حاکم هستند و ازهمین راه بر وجود مردم حکومت می یابند و هر چه بگویند مردم بی چون و چرا به حکم آن که حکم الله و حکم رسول الله (ص) و امامان (ع) است گردن می نهند.

« وجه دوم حوزه(غیر از وجه علمی آن) وجه اجتماعی است… فایده حوزه این است که در بین مردم باشد؛ و الا اگر حوزه ای با همه خصوصیات و کیفیات وجود داشته باشد اما دیواری باشدکه مردم به آن مراجعه و اعتنا نکنند و از آن خواهش و توقعی نداشته باشند و علاج جویی نکند و او علاج ندهد، این حوزه فایده ای ندارد. پس چون باید حوزه در بین مردم باشد، اگر از مردم منقطع و منزوی شد، این مرگ معنوی حوزه است. در بین مردم بودن و با مردم مرتبط بودن و حاضر بودن در ذهن مردم، به این است که هر یک از قضایای مهم، یک لا و نعم داشته باشند و لو نعم؛ همیشه لازم نیست آدم لا داشته باشد.»

پس ارتباط با مردم از مهم ترین رموز نفوذ اجتماعی روحانیت است که می بایست حفظ شود و مردم احساس نکنند که روحانیت تافته جدا بافته ای است که از دردهای مردم آگاه نیست و برای دین و دنیای مردم چارجویی نمی کنند؛ زیرا مردم می خواهند به همه پرسش های زندگی خود بر اساس آموزه های اسلامی پاسخ دهند و در چارچوب دین، زندگی و سبک زیست خود را تعیین و مشخص کنند. از این رو لازم است تا روحانیت به این خواسته درونی و نیاز قلبی و باطنی مردم پاسخی در خور دهند و با افزایش ارتباط دردهای مردم را بشناسند و بر اساس آموزه های وحیانی اسلام پاسخ دهند.

از این جا معلوم می شود که تعهد و احساس مسئولیت روحانیت به وظیفه و جایگاهی اجتماعی که مردم برای او تعیین کرده و او را به عنوان مرجع زندگی خود می شناسند و می خواهند پاسخ های دینی به پرسش های زندگی آنان داده شود، یکی از مهم ترین متغیرات در افزایش و کاهش ارتباط میان روحانیت و توده های مردم است. به این معنا که هر چه این تعهد و احساس مسئولیت از سوی روحانیت افزایش یابد به همان میزان نفوذ اجتماعی روحانیت نیز افزایش می یابد و هر چه این احساس ضعیف تر و مرجعیت روحانیت در پاسخ گویی و راهنمایی مردم برای علاج و درمان دردها و مشکلات کاهش یابد، به همان میزان نفوذ و یا دایره نفوذ روحانیت کاهش می یابد.

«در باب مسایل دین و متدینین… احساس مسئولیت، تعبیر دیگری از تعهد دینی و تدین است. بی تفاوت بودن و بی اعتنایی به کج روی ها وانحراف ها با این احساس نمی سازد… بی تفاوتی ، حالت به من چه! دشمن بزرگ تعهد و رسالت عالمان دین و روشنفکران و آگاهان جامعه است. روشنفکر غیر مسئول، عالم غیر مسئول، مبلغ غیر مسئول و بی مبالات که برایش اهمیت ندارد مردم، جوان ها ، ذهن ها و فکرها به کجا می روند و تحت تاثیر چی قرار می گیرند، نمی تواند آن نقش لازم را که نقش پیغمبران است ایفا کند.

تضعیف نفوذ اجتماعی با اختلال در مبانی

وقتی به مبانی نفوذ روحانیت در جامعه می نگریم ریشه و خاستگاه آن را دینداری و تدین مردم می یابیم. پس هر چه مردم باورهای دینی قوی تری داشته باشند، ارتباط بهتر و قوی تری را با روحانیت ایجاد می کنند. متدینین بر این باورند که سبک زیست خویش را می بایست از اسلام و آموزه های اسلامی به دست آورند و همه زندگی خود را در این چارچوب سامان دهند؛ چرا که سعادت دنیا و آخرت ایشان در گرو مطابقت سازی با آموزه های اسلامی و هماهنگ و همسان بودن با آن است؛ زیرا رهبران اسلامی همان سرمشق هایی هستند که انسان را به سعادت می رساند. این جاست که متدینین به روحانیت به عنوان کسانی که الگوهای اسلام را می شناسند و زندگی خود را بر اساس آن ساماندهی کرده اند، مراجعه می کنند.

هر گونه اختلال در این باور و تشکیک در آن می تواند ارتباط و هم چنین نفوذ مرجعیت فکری و زیستی و رفتاری روحانیت را در دیدگاه مردم تضعیف کند. این جاست که در افزایش و یا کاهش نفوذ اجتماعی روحانیت در جامعه با دو دسته مسایل مواجه می شویم که یکی به تفاوت رفتاری قول وفعل روحانیون با مبانی اسلامی باز می گردد و دیگری به تشکیکی بیرونی که از سوی دشمنان تبلیغ می شود.

به سخن دیگر، دسته ای از عوامل را می بایست در خود روحانیت و رفتارهای درونی آنان جست؛ چنان که دسته دیگر را می بایست در بیرون جست و جو کرد. تناقض میان قول و فعل ، دعوت مردم به آخرت و زهد از دنیا در کنار گرایش به ثروت اندوزی و اقتدارگرایی، مهم ترین دشمن درونی اقتدار و نفوذ معنوی روحانیت است. وقتی مردم میان قول و فعل تناقض صریح و روشن را می بینند، هر چند که عقلا میان قول و فعل تفکیک می کنند، ولی توده های مردم نمی توانند این گونه عمل کنند و اصل را رفتار روحانیون دنیاطلب قرار می دهند و به سمت دنیا گرایش می یابند و قول روحانی را به کنار می نهند و این گونه است که روحانیت از نفود و مرجعیت می افتد.

از سوی دیگر، دشمنان به اشکال گوناگون در مبانی تشکیک می کنند. گاه در روایاتی که تقلید و مرجعیت را اثبات می کنند تشکیک وارده کرده و گاه دیگر حتی فراتر رفته و وحی را امری تجربی دانسته و مرجعیت فکری و رهبری پیامبر(ص) و امامان (ع) را مخدوش می دانند و گاه دیگر با تبلیغ در اندیشه های اخبارگری در حوزه ها، تفکر اجتهادی و اصولی را بیرون از مدار اندیشه های شیعی قرار می دهند و گاه دیگر نیز با اشاره به تخلفات برخی از روحانیون در اصالت روحانیت شیعی تردید وارد می سازند.

« هدف ازاین تبلیغات (ضد روحانیت) چه بود؟ هدف از تبلیغات، روحانیت نبود، روحانیت که خصوصیتی نداشت. هدف از این تبلیغات دین بود».

عواملی که می توان برای کاهش نفوذ اجتماعی و در همان حال برای افزایش آن برشمرد ، ارتباط تنگاتنگی با چگونگی عمل و قول روحانیت از سویی و میزان تاثیر تبلیغات سوء دشمنان دارد. البته ناگفته نماند که اگر روحانیت درست و براساس مسئولیت ها و تعهدات خویش عمل کند، تبلیغات بیرونی در نهایت بی تاثیر خواهد شد؛ زیرا مردم وقتی واقعیت ها را لخت و عریان می بینند وقعی به تبلیغات علیه روحانیت نمی نهند. به این معنا که اتهام مفت خوری ، نادانی و دوری از علم ، دنیا گرایی و مانند آن تاثیرگذار نبوده و موجب جدایی توده های مردم از روحانیت نمی شود، بلکه عمده عامل در کاهش نفوذ معنوی و اجتماعی روحانیت را می بایست در خود ایشان جست و جو کرد؛ زیرا رفتارهای متناقض و متضاد با دین از سوی حتی گروهی از روحانیون می تواند موجب رویگردانی اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان و کاهش نفوذ روحانیت شود. بزرگ ترین آفت روحانیت آن است که دنیاگرایی پیشه کند و آن را با آیات و روایات توجیه نماید. آن زمان است که فاتحه نفوذ اجتماعی روحانیت را می بایست خواند.

خلیل منصوری

. بیانات مقام معظم رهبری، مورخه ۲۲/ ۱۲/ ۱۳۶۹

. بیانات مقام معطم رهبری، مورخه ۱۷/ ۱۱ / ۱۳۷۲

.نحل، آیه ۴۳؛ انبیاء، آیه ۷

. آل عمران، آیه ۷

. در حدیث آمده است: فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ؛ و اما اگر از دانشمندان دینی کسی بود که نفسش را نگه دارد و از دینش محافظت کند و مخالف هوای نفسش عمل کند، و فرمانبردار امر خدا باشد، بر مردم است که از وی پیروی کنند.

. نساء، آیه ۵۹

. بیانات مقام معظم رهبری، مورخه ۲۲/ ۲/ ۱۳۷۹

. بیانات مقام معظم رهبری، خورخه ۲۹ / ۲/ ۱۳۸۷

. احزاب ، آیه ۲۱ و ایات دیگر

. صف ،‌آیه ۲

. بیانات مقام معظم رهبری، مورخه ۲۰/ ۹ / ۱۳۷۰

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس