عفت بیان داشته باشیم

یکی از نابهنجاری های اجتماعی که در جامعه رواج یافته و به صورت پدیده ای در همه جا حتی در میان کودکان و نوجوانان بروز پیدا کرده است، مسئله دشنام و ناسزا با واژگان و الفاظ رکیک و زشت است. این مسئله در زمان مولایمان امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام نیز رواج داشته چنانچه ایشان در جنگ صفین برخی از یارانشان را از دشنام دادن به دشمنان بازداشته اند.
دعا به جای دشنام

حجر بن عدّی و عمر و بن حمق، دو یار شجاع و با وفای امیرمومنان علی علیه السلام بودند. آنان در ماجرای جنگ صفّین از سپاه شام اظهار بیزاری می کردند و به آن ها ناسزا می گفتند. این خبر به امام علی(ع) رسید امام برای آنها پیام فرستاد که ناسزاگویی نکنید. آن دو به حضور علی علیه السلام آمده و عرض کردند: «آیا ما بر حق نیستیم؟» امام فرمود: «آری بر حقّیم». عرض کردند: آیا سپاه شام (پیروان معاویه) در خط باطل نیستند؟» امام فرمود: «آری آنها بر باطل اند». عرض کردند: «پس چرا ما را از ناسزا گویی به آن ها، منع می کنی؟»(۱) امام فرمود: «انّی اکره لکم ان تکونوا سبّابین، ولکنّکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرّتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر…؛ من نمی پسندم که شما دشنام دهنده باشید ولی اگر کردارشان را افشا می کردید و گمراهی های آن ها را بر می شمردید، در گفتار راست تر بودید و عذرتان رساتر بود». سپس فرمود: باید به جای دشنام دادن، چنین دعا می کردید: «خداوندا! خون ما و آن ها را حفظ کن، بین ما و آن ها را اصلاح فرما و آنان را از گمراهی، هدایت کن تا آنان که ناآگاه هستند، حق را بشناسند و آنان که با حق، ستیز می کنند، از این کار زشت خود دست بردارند».(۲)بنابراین پرهیز از دشنام گویی به معنای سکوت در مقابل انحرافات نیست بلکه به معنای روشنگری مودبانه و استدلالی است که احتمال هدایت مخاطبان را بیشتر می کند و در پیشگاه خداوند و در مقابل افکار عمومی نیز بهتر قابل دفاع است.

در قرآن مجید نیز شبیه این مطلب آمده: «و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عدوا بغیر علم؛ معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند، دشنام ندهید، مبادا آن ها نیز از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند».(۳)به طوری که از بعضی روایات استفاده می شود جمعی از مومنان بر اثر ناراحتی شدید که از مسئله بت پرستی داشتند، گاهی بتهای مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام می دادند، قرآن صریحا از این موضوع نهی کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافی ترین و بدترین ادیان، لازم شمرد.

دلیل این موضوع، روشن است، زیرا با دشنام و ناسزا نمی توان کسی را از مسیر غلط باز داشت، بلکه به عکس، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در اینگونه افراد است، سبب می شود که به اصطلاح روی دنده لجاجت افتاده، در آیین باطل خود را سخت تر شوند و به راحتی زبان به بدگویی نسبت به ساحت مقدس پروردگار بگشایند، زیرا هر گروه و ملتی نسبت به عقاید و اعمال خود، تعصب دارد همانطور که قرآن در جمله بعد می گوید ما این چنین برای هر جمعیتی عملشان را زینت دادیم (کذلک زینا لکل امه عملهم).مسعده بن صدقه از امام صادق علیه السلام سوال می کند که معنی کلام پیامبر(ص) چیست که فرمود: «شرک از حرکت مورچه روی یک سنگ صاف در شب تاریک مخفی تر است؟!» امام فرمود: «مومنان به بت های مشرکان دشنام می دهند و در نتیجه مشرکان هم به معبود مومنان ناسزا می گویند پس خداوند از دشنام به بت ها نهی فرموده تا کافران معبود مومنان را دشنام ندهند پس مومنان به واسطه دشنام به بت ها، مشرک می شوند در حالی که خود نمی دانند.(۴)
اسباب ناسزا

الف) غضب: وقتی شخصی از فردی ناراحت و خشمگین می شود و قصد آزار و اذیت او را داشته باشد به او ناسزا و دشنام می دهد. ب) عادت: وقتی شخصی با اراذل و اوباش و افراد پست و فرومایه، مجالست و هم نشینی کند و با آنها رفیق و مأنوس گردد بتدریج روحیات، خلقیات و عبارات آن ها در او اثر می گذارد و از آن جا که سخنان عادی آن ها توام با هرزه گویی و فحاشی به یکدیگر است به او هم سرایت می کند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری می سازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش بصورت امری عادی در می آید و به جایی می رسد که در شرایط معمولی بطور ناخود آگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری می شود و کمتر سخنی می گوید که همراه آن فحش و ناسزا نباشد.جواب دشنام نباید از حد تجاوز کند بلکه باید به مثل آن(۵) یا ضعیف تر از آن باشد. تجاوز از حد دو صورت دارد: الف) تکرار دشنام به لفظ یا مترادف آن.ب) دشنام به لفظ زشت تر و رکیک تر.فحاشی دارای مراتب مختلفی است که بعضی از آن ها از بعضی دیگر زشت تر است و بحسب عادات و موارد با هم فرق می کند لذا بعضی از فحش ها حرام و بعضی دیگر مکروه و مذموم است.و لذا پیامبر(ص) فرمود: «(۶) دو نفر که به یکدیگر فحش و دشنام می دهند پس گناه هر دو برعهده آغازکننده است مگر اینکه جواب دهنده از حد تجاوز کند در اینصورت گناه هر یک بر عهده خود او می باشد.»
کلام آخر

قرآن و نهج البلاغه دستور می دهند که مسلمین حتی در برابر دشمن، اصول ادب و عفّت کلام را حفظ کنند چرا که با دشنام نمی توان، گمراهان را به سوی حقّ سوق داد، بلکه به عکس دشنام موجب لجاجت بیشتر دشمن خواهد شد، بنابر این باید با منطق و برهان و نزاکت اخلاقی، افراد را به سوی اسلام جذب نمود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس