عرفان شیعی و مساله امامت و مهدویت

وجود منجی آخرالزمانی در بیشتر ادیان پیش از اسلام و ملل قدیم رایج بوده و می توان گفت جزو اصلی از باورها و الهیات ادیان محسوب می شده است؛ سوشیانت، ماشیح و… همه نام هایی است که بر یک شخص دلالت می کند و حاکی از الهیات ژرفی است که در باطن امر، پیروزی نور بر تاریکی و حاکمیت خیر را تشریح و تصریح می کند.

در جهان بینی اسلامی خاصه الهیات شیعی امر موعود و منجی آخرالزمانی مطرح بوده و از مبانی معنوی و روحی ژرف در باطن عقاید اسلامی ـ شیعی حکایت می کند.

در عرفان اصیل اسلامی که در تفکر تشیع حقیقی و در زی اعتقاد به ولایت حقه و امامت ظاهری و باطنی ائمه هدی(ع) استوار است، ولی کامل که همان امام معصوم و عادل است از سلاله پاک حیدرکرار(ع) و بانوی معنوی اسلام حضرت زهرا(س) در عصر بیداد ظهور کرده و زمین را به قدرت ولایت کلیه و روحانیت خاصه از لوث شر و ظلمت و نمادهای اهریمن پاک کرده و رهایی می بخشد.

این موضوع دلالت بر امری باطنی و معنوی می کند که در تاریخ فکر شیعی جریان داشته و در هر برهه از تاریخ به گونه ای متجلی شده است و در این باره عرفا و حکمای حقه در صور گوناگون زبان به بیان معانی گشوده و قدری پرده از رخسار حقیقت کنار زده اند؛ اما باید یادآور شد در طول تاریخ بسیار از این امر باطنی و معنوی به با عنوان های گوناگون سوء استفاده ها شده و از قِبَل انتصاب به مقام ولایت و منجی حقیقی یا با دعاوی ظهور موعود مطامع مادی و سیاسی بسیاری دنبال شده است.

به هر روی، این اعتقاد در مبنای الهی و معنوی که بر ولایت معصوم استوار است، مفهوم ژرفی رادر الهیات خاص عرفانی موجب می شود که از آن به توحید اشراقی نام برده اند، یعنی بنابر اعتقادات شیعی مقام ولایت که باطن نبوت است در درجات معنوی و مقامات روحانی تجلی کرده و سالک راه حقیقت با کنار زدن پرده های تاریکی و همچنین حجاب های نورانی می تواند رشحاتی از آن را به عینه دریافت داشته و بهره مند شود و از انوار ساطع از جان منبسط عالم که از دریچه وجود صاحب ولایت بر عالم می تابد، مستفیض شود.

هانری کربن در تاریخ فلسفه اسلامی می نویسد: «قطعا برای فهماندن نقش و عمل امام باید به عامل قلب مراجعه کرد: امام برای امت روحانی به منزله قلب است برای سازمان کالبد. مقایسه این دو برای باطنی بودن معرفه الامامه به منزله تکیه گاهی به کار می رود.»۱

شیعه عقیده دارد که فعلیت امور الهی در عالم به ید قدرت ولی کامل که همان امام معصوم است ساری و جاری می شود که این امر به وجود جسمانی و حیات ظاهری حضرات ایشان هیچ ارتباطی ندارد و حتی توسل به وجود پاک ائمه(ع) نیز البته از دیدگاه عرفان نه بیان تشریعی و مبانی اخلاقی تشیع، از همین مقوله استمداد از مقامات شامخه باطنی و کسب معنویت از منابع نورانی و روحانی است که ایشان نیز بدون واسطه از ذات حضرت احدیت کسب فیض می کنند؛ مولوی بر همین اعتقاد از زبان حضرت امیر(ع) در جواب عمروبن عبدود بیان می دارد:

سایه ام من کدخدایم آفتاب/ حاجبم من نیستم او را حجاب.

یعنی وجود نورانی امیرالمومنین(ع) مصدر فیض است که از منبع فیاض عالم کسب فیض کرده و از رشحات آن عالَمی را بهره مند می گرداند.

این امر و مبنا در وجود مبارک و نازنین آخرین حجت الهی تجلی یافته و اعتقاد حقه شیعه اصیل و عرفان برخاسته از آن را شکل می دهد که در آخرالزمان کسی ظهور خواهد کرد که بساط عدالت گسترد و با معنویت تامه و حقه که از نورالانوار الهی در سینه بی کینه خویش جای داده است روی خلق زمین را به سوی خالق بازگردانده و روح حقیقی دین را ساری و جاری می فرماید.

امیر هاشم پور

پا نوشت:

۱ ـ تاریخ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ترجمه دکتر اسداله مبشری انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۲.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس