حدود حجاب در قرآن کریم

چکیده:

وجوب حجاب برای زنان از ضروریات دین اسلام است و امروزه در جوامع اسلامی رعایت حجاب به نمادی برای نشان دادن مسلمان‌بودن یک زن تبدیل شده است. آنچه که در این نوشتار به دنبال آن هستیم، بررسی این مسئله از منظر قرآن است. بر اساس یافته‌های این تحقیق، قرآن کریم تأکید فراوانی به لزوم حفظ حجاب برای زنان داشته است. با تأمل در قرآن کریم به این نتیجه می‌رسیم که دلیل چنین تأکیدی از سوی قرآن کریم خالی از دلیل نیست و اموری همچون مهار میل به خودنمایی از جمله دلایل آن بوده است.

طرح مسئله

از مسائل مهم درباره‌ی بانوان، «مسئله حجاب» زنان است. این مسأله در نگاه کلان چنان اهمیتی دارد که گاه می‌تواند حتی تعیین کننده‌ی فکری و اعتقادی افراد و گروه‌ها باشد.

مسئله پوشش زنان را می‌توان از زوایا و رویکردهای گوناگون تاریخی، جامعه شناسی، روان شناختی، هنری و قرآنی مورد مطالعه قرار داد ولی مقصود اصلی این تحقیق، بررسی مسئله فلسفه‌ حجاب بانوان تا حدودی از نگاه قرآن و کاوشی در این زمینه می‌باشد.

لازم به ذکر است که در بحث پوشش در نگاه فقه شیعه و اهل سنت شباهت‌های زیادی وجود دارد تا آنجایی که تفکیک جزئی آن دو در این مجال میسر نبوده است.

واژگان کلیدی

آشنایی با مفهوم و تعریف واژگان کلیدی موجود در این نوشتار در روشن کردن بحث نقش به سزایی دارد.

الف. حجاب

«حجاب» واژه‌ای عربی است و زبان شناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی برشمرده‌اند:

۱- حجاب، به مفهوم مانع و حایل میان دو چیز است، خواه آن دو چیز از امور مادی و اشیائی محسوس باشد و یا از امور معنوی و غیر محسوس. راغب چنین می‌گوید:

حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است. [۱]

صاحب مقاییس اللغه نیز می‌آورد:

«حجب دارای یک معنای اصلی است و آن منع است. گفته می‌شود: حجبته، یعنی؛ منع کردم او را.» [۲]

همچنین فیومی می‌نویسد:

«حجب به معنای منع است و از همین رو به پوشش حجاب گفته می‌شود زیرا پوشش مانع از مشاهده می‌شود و به دربان حاجب گفته می‌شود چون مانع و بازدارنده از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دو جسد حائل می‌شود و گاه بر امور معنوی نیز به کار می‌رود؛ از این رو گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد اوست و «معصیت» حجاب بین بنده و پروردگار اوست.» [۳]

۲- حجاب به معنای ستر و پوشش

جوهری معنای «پوشش» را برای حجاب ذکر کرده و گفته است:

«حجاب یعنی پوشش و حجاب درون انسان، یعنی آن چه که بین قلب و اعضای دیگر حائل می‌شود.»[۴] همچنان که ابن منظور نیز در لسان العرب، حجاب را به معنای «ستر» دانسته و گفته است:

«حجاب به معنای ستر و پوشش است: «حجبه» یعنی آن را پوشانید، زن محجوب، زنی است که پوشیده باشد.» [۵]

در تعیین این که از میان این دو معنا کدام یک اصلی و یا هر دو معنا در عرض یکدیگر معانی اصلی به شمار می‌آید، نظر مؤلف «التحقیق فی کلمات القرآن» را در اینجا می‌آوریم.

«حجاب در اصل به معنای مانع از تلاقی دو چیز یا اثر آن دو است، چه هر دو چیز مادی و دیگری معنوی و نیز بدون تفاوت از این ناحیه که آن مانع و حجاب، شیء مادی باشد یا امر معنوی.» [۶]

کاربرد قرآنی حجاب نیز دلالت بر آن دارد که معنای حجاب همان «منع» است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته می‌شود، از آن رو است که پوشش، مانع از دیدن و از مصداق‌های حجاب است. چنان که خصوصیات پیش گفته معنایی درباره‌ی حجاب را نیز می‌توان در کاربردهای قرآنی سراغ گرفت مانند:

۱- «و اذا سألتموهن متاعاً فسئلوهن من وراء حجاب…»[۷]

«و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را از آنان [همسران پیامبر] می‌خواهید از پشت پرده بخواهید.»

در این آیه‌ی شریفه، حجاب به معنای مانع (مانع دیدن) است و حجاب خود و هر دو طرف آن جملگی امور مادی و محسوس‌اند.

۲- «و بینهما حجاب»[۸]

«و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان] حجابی است.»

حجاب در این آیه نیز به معنای مانع رسیدن دو گروه به یکدیگر است و همچنین نوع حجاب میان بهشتیان و دوزخیان و دو طرف آن، هر دو گونه مادی و معنوی را براساس معاد جسمانی و یا روحانی، برمی‌تابد.

۳- «و ماکان لبشرٍ ان یکلمه الله وحیاً او من وراء حجاب»‌[۹]

«و چنین نبوده است که خدا با انسانی سخن بگوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب.»

حجاب میان انسان و خداوند به مفهوم وجود مانع دیدن خداوند از سوی انسان و بی‌تردید، امر معنوی است چنان که دو طرف حجاب ـ خدا و انسان ـ یکی مادی و دیگری معنوی است.

بدین سان می‌توان نتیجه گرفت که اصل معنای حجاب، منع است و پسوند و خصوصیت مادی و یا معنوی بودن حجاب و یا اطراف آن، در مفهوم این واژه نهفته نیست بلکه متناسب با مقام و قرائن بیرونی می‌توان به مادی و یا معنوی بودن حجاب و اطراف آن راه یافت.

تعریف اصطلاحی حجاب

حجاب در کاربرد فقهی و اصطلاح فقیهان، قلمرو کوچکتر و معنای محدودتری دارد و مقصود از آن پوشش ویژه‌ای برای زنان است که مانع و بازدارنده‌ی نگاه نامحرمان به او و یا مانع انگیزش تمایل جنسی مردان باشد. پیدایش و کاربرد این اصطلاح به جای ستر که در گذشته، میان فقیهان معمول بوده، به باور برخی از محققان چون شهید مطهری، پیشینه‌ی چندانی ندارد و «یک اصطلاح نسبتاً جدید است.[۱۰]

خاستگاه این اصطلاح و معنا، شماری از روایات و آیات قرآن است که در برخی از آنها، واژه‌ی حجاب در معنای پرده و چیزی که مانع از دیده شدن می‌شود به کار رفته است و در برخی دیگر هر چند واژه‌ی حجاب به کار نرفته اما محتوای آن حجاب به معنای پیش گفته را می‌رساند.

ب. خمار و جلباب

دو واژه‌ی «خمار» و «جلباب» نقش کلیدی در فهم حدود حجاب اسلامی دارند، و از آنها بیشتر با عناوین «مقنعه» و «چادر» در جامعه ما یاد می‌شود.

ضرورت پوشیدن خمار از آیه شریفه سوره نور استفاده می‌شود که می‌فرماید: «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»[۱۱]

راغب ذیل واژه‌ی خمار می‌نویسد:

«خمار در اصل به معنای پوشاندن چیزی است و در اصطلاح پارچه‌ای که زن سرش را با آن می‌پوشاند اطلاق می‌شود.» [۱۲]

در «لسان العرب» می‌خوانیم:

«خمار برای زن است و آن دستاری است که زن سرش را با آن می‌پوشاند.» [۱۳]

بنابراین می‌توان گفت که «خمار» به معنای چارقد و مقنعه است و از آن جهت به آن خمار می‌گویند که سر را می‌پوشاند، اما نکته‌ای که قابل توجه است این است که کارکرد مقنعه فقط پوشاندن سر نیست؛ بلکه باید گریبان را نیز بپوشاند و این معنا از کلمه‌ی «جیوب» فهمیده می‌شود.

صاحب «التحقیق» در تعریف «جیوب» آورده است:

«قسمتی از پیراهن که برای داخل شدن سر به آن باز می‌باشد،»[۱۴]

بنابراین جیب به معنای گریبان است.

در این آیه شریفه خدای متعال طرز پوشیدن خمار را به زنان آموزش می‌دهد و به زنان مؤمن دستور می‌دهد که از پوششی استفاده کنند که علاوه بر سر، گریبان آنها را هم بپوشاند، چون تا آن زمان زنان از روسری استفاده می‌کردند و غالبا پشت گوش می‌انداختند و چون یقه لباس آنها باز بود، پوشش کافی نداشتند و گردن و گریبان آنها در معرض دید بود تا وقتی که این آیه نازل شد و امر به پوشاندن این اعضا داد.[۱۵]

آیه‌ای دیگر چگونگی پوشیدن چادر را به زنان آموزش می‌دهد و می‌فرماید:

«یا ایها الناس قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما»[۱۶]

«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

کلمه «یدنین» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است.[۱۷] و «جلباب» جامه‌ای است سرتاسری که تمامی بدن را می‌پوشاند.[۱۸]

ابن منظور ذیل «جلباب» چنین می‌آورد:

«ثوب اوسع من الخمار، دون الدواء تغطی به المرأه رأسها و صدرها»[۱۹]

«لباسی بزرگتر از خمار (روسری) که غیر از داء است و زن سر و سینه‌اش را با آن می‌پوشاند.»

در قاموس المحیط آمده است:

«جلباب … ثوب واسع للمرأه دون الملحفه او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفه او هو خمار»[۲۰]

جلباب در ملل و نحل مختلف مصادیق گوناگونی پیدا می‌کند، اما آن چیز که در همه مشترک است، پوشش اندام و برجستگی‌های بدن است و بیانگر یک نوع پوشش سرتاسری است که در ایران به آن چادر گفته می‌شود.

حجاب در اصطلاح فقها

فقها در تعریف حجاب گفته‌اند:

حجاب لباسی است که زن برای حفظ عورت از اجانب می‌پوشد. [۲۱]

در این تعریف، دو نکته قابل تأمل وجود دارد:

اول: لفظ «مرأه» است که نشان می‌دهد حجاب مترادف «پوشش زن» است. و تعبیر حجاب مردان، قابل تأمل می‌باشد.

دوم: بنا بر تعریف فوق، پوشش زن در هنگام نماز، حجاب نامیده نمی‌شود. تحقیق و تفحص در کتب فقیهان مسلمان (اعم از شیعه و سنی) ما را به این حقیقت هدایت می‌کند که حجاب به عنوان یک تکلیف شرعی و حکم الهی جایگاه خاص و ویژه‌ای در شرع مقدس اسلام دارد؛ به گونه‌ای که اصل این حکم از ضروریات دین بوده و تنها اختلاف در جزئیات مسأله است.[۲۲]

از آنجا که وظیفه فقه تبیین احکام الاهی و حدود آنهاست در کتب فقیهان مسلمان حدود پوشش زن (یا حجاب) چنین تعیین شده است:

«زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند، بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می‌فهمد و به حدی رسیده که مورد نظر شهوانی است، بپوشاند.»[۲۳]

اما نکته‌ای که هنگام جستجوی واژه حجاب در آثار فقیهان دینی به چشم می‌خورد آن است که فقها از لفظ حجاب استفاده نکرده‌اند، بلکه بیشتر واژه «ستر» را به کار برده‌اند و احکام آن را ذیل مباحث دیگر عنوان کرده و باب مستقلی بدان اختصاص نداده‌اند مثلاً بعضی در «کتاب الصلاه» و در بحث از این مسأله که هنگام نماز پوشش باید چگونه باشد، فصلی با عنوان «فی الستر و الساتر» گشوده و در آن ضمن بحث از نحوه پوشش حین صلاه، از پوشش زن نزد نامحرم هم سخن گفته و حد آن را تعیین کرده است. [۲۴]

بعضی دیگر در احکام نکاح و ذیل عنوان «احکام نگاه کردن» حدود پوشش زنان را مطرح کرده‌اند.[۲۵] نتیجه بحث آنکه، حجاب در فقه به معنای پوشش خاص زنان است که همه بدن را به جز صورت و دو دست از نامحرمان بپوشاند که حکم آن در شرع مقدس اسلام «وجوب» است.

امروزه نزد عامه‌ی مردم آن معنایی از حجاب که بیش از همه به ذهن می‌آید، همین معنای فقهی حجاب می‌باشد. اما در کتب فقها بیشتر از واژه «ستر» استفاده شده و از این نظر واژه حجاب از الفاظی است که استعمال آن نسبتاً جدید است.[۲۶] در واقع دقیقاً معلوم نیست که از چه زمانی و چرا واژه‌ی حجاب در معنای پوشش زن به کار گرفته شده است.

ب. عفت

سومین واژه کلیدی در این تحقیق واژه‌ی عفت است.

خلیل فراهیدی در این باره می‌نویسد:

«العفه الکف عما لایحل»[۲۷]

«عفت اجتناب از آنچه که حلال نیست، می‌باشد.»

در لسان العرب نیز ذیل واژه‌ی عفت چنین آمده است:

«الکف عمّا لایحل و یجمل: عفّ عن المحارم و الاطماع الدنیه»[۲۸]

«خودداری از آنچه که حلال و زیبا نیست، خودداری از حرام‌ها و طمع‌های پست»

آنچه از جستجو در سایر کتاب‌های لغت می‌توان فهمید این است که «عفت» به معنای نگه داشتن نفس از ارتکاب معاصی و کارهای حرام می‌باشد.

برخی از علمای اخلاق گفته‌اند:

«عفت دارای مفهوم عام و خاص است؛ مفهوم عام آن خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتن داری در برابر تمایلات بی‌بند و باری جنسی است.» [۲۹]

آنچه از خمیر مایه‌ی این چند تعریف به دست می‌آید، این است که عفّت ـ به معنای رام بودن قوه‌ی شهوانی ـ تحت حکومت عقل است. البته با رعایت شرط اعتدال، یعنی نه غرق در شهوات شویم که به افراط گراییم و نه ترک غرایز کنیم که به تفریط دچار آییم. بلکه استفاده صحیح و مشروع نماییم؛ زیرا خدای تعالی همه غرایز را به حکمت در وجود آدمی قرار داده است.

ارتباط عفاف با حجاب

عفاف و حجاب به عنوان دو ارزش در جامعه‌ی بشری به ویژه جوامع اسلامی همواره در کنار هم و گاه به جای هم به کار رفته‌اند.

با توجه به معانی ذکر شده، حجاب یک امر ظاهری و بیرونی است؛ یعنی در حقیقت پوشش ظاهری افراد، به ویژه زنان را حجاب می‌گویند. اما «عفاف» یک حالت درونی است که انسان را از گناه و حرام باز می‌دارد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان نمود پیدا می‌کند.

از مقایسه معانی «حجاب» و «عفاف» به این نتیجه می‌رسیم که عفاف یک حالت نفسانی و درونی است که نمودهای گوناگونی دارد از جمله، عفت در نگاه، عفت در گفتار، عفت در راه رفتن، عفت در زینت، عفت در پوشش و… که «حجاب» در حقیقت همان نمود «عفاف» در نوع پوشش (خصوصاً) است. در حقیقت، استعمال لفظ عفاف در مورد «حجاب و پوشش و…» از قبیل استعمال لفظ کل در برخی از مصادیق آن است.

گونه‌های حجاب در قرآن

خداوند در سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب ـ که نخستین سوره‌ای است که از موضوع حجاب سخن گفته است. ـ سه فرمان درباره‌ی حجاب داده است که گونه‌های مختلف حجاب را بیان می‌کند و دو فرمان آن بیش از همه متوجه شخص پیامبر (ص) و خانواده‌ی آن حضرت و در گام بعدی، متوجه مؤمنان و جامعه‌ی اسلامی است.

۱- حجاب پوششی

در یک فرمان از این دستورهای سه‌‌گانه، خدا از پیامبر (ص) خواسته است تا همسران و دختران خود و نیز همسران اهل ایمان را، به عبارت و حفظ نوعی از پوشش دعوت کند تا از این رهگذر مورد اذیت قرار نگیرند:

«… قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن…»[۳۰]

«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند.»

در این آیه‌ی شریفه ـ بی آن که خداوند، حد و اندازه و ریز مسائل حجاب و پوشش را بیان کند ـ دستور می‌دهد که پوشش و فرو انداختن چادر یا روسری‌های خانواده‌ی پیامبر (ص) و سایر مؤمنین به گونه‌ای باشد که مانع جلب نگاه‌ها و آزارها شود.

در سوره‌ی مبارکه‌ی نور، بخش دیگری از پوشش و حجاب را برای بانوان مسلمان یادآور شده است:

«ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و یضربن بخمرهن علی جیوبهن»[۳۱]

«و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سینه خود افکنند.»

در اینکه مقصود از «زینت» چیست، تفاوت‌هایی در دیدگاه‌های مفسران به چشم می‌آید، چنانکه

بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفته‏اند، در حالى که کلمه «زینت» به این معنى کمتر اطلاق مى‏شود.

بعضى دیگر آن را به معنى «محل زینت» گرفته‏اند، زیرا آشکار کردن خود زینت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهایى مانعى ندارد، اگر ممنوعیتى باشد مربوط به محل این زینتها است، یعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.

بعضى دیگر آن را به معنى خود «زینت آلات» گرفته‏اند، ولی در حالى که روى بدن قرار گرفته، و طبیعى است که آشکار کردن چنین زینتى توام با آشکار کردن اندامى است که زینت بر آن قرار دارد.

به گفته برخی محققان حق این است که ما آیه را بدون پیشداورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن همان معنى سوم است و بنا بر این زنان حق ندارند زینت‌هایى که معمولا پنهانى است آشکار سازند هر چند اندامشان نمایان نشود و به این ترتیب آشکار کردن لباسهاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مى‏پوشند مجاز نیست، چرا که قرآن از ظاهر ساختن چنین زینت‌هایى نهى کرده است.‌‌‌‌‌‌‌‌[۳۲]

۲- حجاب گفتاری

دستور دوم خداوند درباره‌ی حجاب، به شیوه‌ی مخصوصی از سخن گفتن و کارکرد آن در تعامل اجتماعی زنان، نظر دارد و بی آن که از واژه‌ی حجاب استفاده کند:

«… فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا»[۳۳]

«… پس به گونه‏اى هوس‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید »

آیه‌ی شریفه ـ با پیش فرض مشروعیت و روا بودن اصل سخن گفتن زن با مرد نامحرم ـ سخن گفتن زنان با مردان نامحرم را به دو گونه تقسیم کرده است؛ قسم نخست، سخن گفتن معمولی و متعارف است که در آن هیچ تغییری در آهنگ و طنین صدای زن، رخ نمی‌دهد و نیز واژه‌ی مورد استفاده از واژه‌های معمول و متعارف فراتر نمی‌رود و قسم دوم؛ اینکه سخن گفتنی که در آن واژه‌ها به گونه خاصی لطیف و تحریک آمیز انتخاب شده و یا با لحن و طنین خاصی ادا می‌شود. قرآن کریم، از شیوه‌ی دوم، نهی کرده است و دلیل آن را چنین بیان کرده است که سخن گفتن متعارف و معمولی از طمع و انگیزش هوس افراد مریض و بیمار دلی که با احساس هر نشانه و زمینه‌ای، در پی بهره‌جویی و کامجویی برمی‌آیند، جلوگیری می‌کند.

۳- حجاب رفتاری

پاره‌ای از رفتارها در تعامل و معاشرت زنان و مردان چنان است که پیام‌های ویژه‌ای را در دو سوی طهارت و پاکی و یا انحراف و آلودگی، برای طرف مقابل به همراه دارد.

در قرآن کریم نمونه‌هایی از این گونه رفتارها یاد شده و مسلمانان به ویژه بانوان مسلمان ـ که شیوه‌های رفتاری آنان حساسیت بیشتری را سبب می‌شود ـ دستور داده شده که از چنان شیوه‌های رفتاری بپرهیزند. که از جمله‌ی آنها «خودنمایی» است.

«ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی…» [۳۴]

«و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.»

علامه طباطبایی در توضیح معنای «تبرّج» می‌فرماید:

«تبرّج، خود را نشان دادن برای مردم است، بدان سان که ساختمان‌های رفیع در چشم بینندگان، خودنمایی می‌کنند.» [۳۵]

براین اساس، زنان مسمان باید در معاشرت‌ها و رفتارهای خود چنان رفتار کنند که نگاه هوس آلود دیگران را جلب نکرده و زمینه‌ی مزاحمت و فساد، فراهم نیاید.

فلسفه‌ی حجاب

از آنچه که گذشت روشن شد که قرآن کریم تأکید فراوانی بر مسئله حجاب دارد. حال سوال این است که فلسفه و دلیل امر به حجاب برای زنان چیست؟ چند پاسخ را می‌توان به این سوال ارائه کرد:

۱- پاسخ به میل فطری

قرآن موضوع پوشش و عفاف را مخصوص زنان نمی‌داند، بلکه معتقد است که ذات و سرشت انسان، اقتضای پوشش و حیا را دارد. و این محیط اجتماعی و القائات دینی ـ فرهنگی و یا سود جویانه نیست که شرم از برهنگی و خطا را باعث شده است. هرچند این عوامل در شکوفایی یا فرو کاسته شدن آن تأثیر دارند.

قرآن برای این که مفهوم فوق را بیان کند، برای انسان، مرحله‌ای را ترسیم کرده است که در آن مرحله انسان هنوز به فرهنگ، دین، روابط تولید و توزیع، مناسبات اجتماعی و رقابت و حس مالکیت و… دست نیافته است تا از آن‌ها تأثیر پذیر باشد.

قرآن از زمان و مکانی یاد کرده است که انسان نخستین، در قالب یک مرد به نام آدم و یک زن به نام حوا، زندگی خود را بی‌هیچ دغدغه آغاز کرده بودند. در این فضای کاملاً طبیعی، آدم و همسرش به هر حال راهی را انتخاب می‌کنند که نتیجه آن فرو افتادن حجاب و آشکار شدن چیزهایی بود که آن را براساس ذات و سرشت انسانی خود، زشت می‌دانستند، و چون زشتی را احساس کردند، درصدد پوشاندن آن برآمدند:

«فلما ذاقا الشجره بدت لهما سوءاتهما و طغقا یخصمان من ورق الجنه»[۳۶]

«و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان [عورتشان‏] بر آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند.»

براساس روایتی، امام صادق (ع) می‌فرمایند:

«وقتی آدم و حوا از آن درخت خوردند، زیور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند.»[۳۷]

با اتکا به ذاتی بودن حیا و پوشش و عفاف، قرآن زنان و مردان را دعوت به عفت ورزی می‌کند با این تفاوت که عفت‌ورزی مردان با کنترل بر شهوت و پرهیز از چشم چرانی حاصل می‌آید و حیای زن، با حریم‌گیری‌هایی که یکی از نمودهای آن پوشش تن است به دست می‌آید. میل فطری به پوشش، سبب شد که زنان صدر اسلام به خدمت پیامبر (ص) برسند و مشکلاتشان را در زمینه‌ی رعایت نشدن پوشش مطرح کنند. بر این اساس، حکم حجاب برای آنان وضع شد و آنان از این دستور حکیمانه‌ی الاهی استقبال کردند. دلیل این ادعا، گزارشی است که عایشه از استقبال زنان از آیات حجاب ارائه کرده است:

«من برتر از زنان انصار ندیدم. همین که آیات سوره احزاب نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید. سر خود را با جلباب‌های مشکی می‌پوشاندند، گویی کلاغ روی سران نشسته است.» [۳۸]

۲- مهار میل به خود نمایی

یکی دیگر از دلایل تأکید قرآن بر پوشش، میل به خودنمایی زنان است. همین میل است که سبب می‌شود زنان به لباس‌هاب بدن نما و آرایش‌های تحریک کننده روی آورند. اگر این میل کنترل نشود، فساد آفرین خواهد بود. پوشش مهم‌ترین عامل تعدیل این میل است.

زنان از نظر روانی، به خودنمایی و ظاهر شدن در برابر مردم تمایل دارند و این میل روانی، آنان را به سمت نشان دادن خود و زینت‌هایشان به دیگران می‌کشاند.

اسلام برای کنترل این میل درونی، مسئله پوشش در عرصه‌های عمومی را مطرح و برای پاسخ‌گویی مناسب به این میل، زنان را به داشتن زینت و آرایش در عرصه‌های خصوصی تشویق کرده است. طرح حجاب و پوشش در آموزه‌های دینی، هرگز به معنای نادیده انگاشتن نیاز طیبعی و اصیل زنان به خود آرایی نیست. بارها در روایت‌ها دیده‌ایم که بر ضرورت پرداختن زنان به زینت و آراستگی تأکید شده است.

پیامبر اکرم (ص) به بعضی از همسرانشان که به آراستگی خود توجه نداشتند، می‌فرمود: «چرا ژولیده هستی و به دلیل سرمه نکشیدن، چشمت سفید شده و چرا خضاب نمی‌کنی و موهای خود را رنگ نمی‌کنی؟»[۳۹]

امام باقر (ع) می‌فرماید: «سزاوار نیست که زن خودش را معطل کند (از برخی زیور آلات استفاده نکند) هر چیز آویختن گردن‌بندی به گردنش باشد.» [۴۰]

در روایات متعدد، خوش بو کردن زن، آراستن ناخن، توجه به زیبایی چهره و رنگ موی زن از یک سو و لزوم آراستگی شوهر برای زن از سوی دیگر مورد توجه قرار گرفته است که مجموعه این روایات، از توجه اسلام به این نیاز زن حکایت دارد. شارع مقدس با وضع حکم شرعی حجاب برای زنان، قصد تعدیل نیاز به خود آرایی و تبرج را دارد. افزون بر آن در دین، حکم پوشش، به حضور در عرصه عمومی اجتماع مربوط است و به زنان اجازه داده شده است در محافل خصوصی و مکان‌هایی که نامحرم وجود ندارد، لباس‌های رنگین و زینت استفاده کنند. حتی به پدران و همسران سفارش شده است وسایل آرایش و آراستگی زنان را تأمین کنند. در سیره‌ی امام علی (ع) آمده است که حضرت، همسر و فرزندان خود را با طلا و نقره می‌آراست.

۳- کاهش التهاب‌های جنسی

در جامعه‌ای که پیوند میان زن و مرد، بدون ضابطه است و حریمی میان زن و مرد وجود ندارد، نیاز جنسی از حد طبیعی و متعادل خود خارج می‌شود و به شکلی بیمارگونه افزایش می‌یابد و به صورت یک خواست اشباع نشدنی در می‌آید. استاد مطهری در کتاب «مسئله حجاب» در این باره می‌نویسد:

«نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت‌های بی‌بند و بار، هیجان‌ها و التهاب‌های جنسی را فزونی می‌بخشد و تقاضاهای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمی‌آورد.»

وجود حرم‌سراها، غزل‌سرایی‌های ابتذال آمیز بشر، حکایات عاشقانه از عشق‌های جنسی، دلیلی بر سیری ناپذیری این غریزه و قدرت شگرف این غریزه دارد. غریزه‌ی جنسی، غریزه‌ای نیرومند، عمیق و دریا صفت است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‌تر می‌گردد. همچون آتش که هرچه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله‌ورتر می‌شود.»[۴۱]

مسئله دیگر، حساسیت بیشتر مردان نسبت به محرک‌های جنسی در مقایسه با زنان است. از این رو، پوشش نامناسب زنان و جاذبه ناشی از آن، مردان را تحرک می‌کند. این تحریک پذیری، افزون بر ایجاد فساد اخلاقی موجب اختلال روانی نشی از هیجان‌های جنسی بیمار گونه می‌شود.

اسلام برای همین تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. وظیفه‌ی مشترک برای زن و مرد، مربوط به نگاه کردن است.

« قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم… و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن…»[۴۲]

مفسران در ذیل این آیه می‌گویند: با آن که کلمات «یغضوا» و «یحفظوا» فعل مضارع هستند و معنای «فرو می‌نهند» و «حفظ می‌کنند» را افاده می‌نمایند، اما به دلیل سیاق آید و وجود فعل امر «قل» مفهوم و معنای آیه، به صورت جمله‌ی شرطیه است.[۴۳]

بنابراین مفاد آیه چنین است: «ای پیامبر به مؤمنان بگو دیدگان خود را فرو نهند و اگر تو آنان را این گونه امر کنی آنان چشمان خود را فرو خواهند نهاد…»

پس آیه دلالت می‌کند که پیامبر (ص) از سوی خداوند، مردان و زنان مؤمن را به فرو نهادن نگاه فرمان داده است و فرمان و امر دلالت بر لزوم این کار دارد.

و اما مسئله پوشش وظیفه­ای است که مختص   به زنان می‌باشد.

«یا ایها النبی قل لا زواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلاییبهن ذلک ادنی ان یعرفن و کان الله غفورا رحیما»[۴۴]

«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

برخی از مفسران عبارت «یدنین علیهن من جلاییبهن» را به معنای پوشاندن سر و گریبان دانسته‌اند.[۴۵] به همان معنایی که در سوره‌ی نور بدان فرمان داده شده است.

به عبارت دیگر، زنان با ایمان، جلباب را چنان بر روی خویش می‌اندازند که نشان می‌دهند اهل عفاف و حفاظ هستند. نه مثل کسانی که اگر پوششی حتی چادر بر سر دارند، امّا صرفاً تشریفاتی و نمایشی است به طوری که تأثیری در پوشاندن زیبایی‌هایشان ندارد. قرآن کریم از زنان با ایمان می‌خواهد که جلباب‌هایشان را به خود نزدیک سازند و خویشتن را به خوبی بپوشانند تا از نتایج آن یعنی امنیت و صیانت و حفاظت از اجتماع هم خود و هم دیگران بهره‌مد شوند.

جمع‌بندی

نتایج حاصل از این نوشتار عبارتند از:

  1. حجاب در لغت به دو معنای مانع و پوشش آمده است؛
  2. در قرآن کریم نیز حجاب به معنای مانع به کار رفته است؛
  3. در اصطلاح فقها حجاب را به معنای پوشش به کار رفته است؛
  4. در قرآن کریم به سه گونه حجاب اشاره شده است که عبارتند از: حجاب پوششی، رفتاری و گفتاری؛
  5. فلسفه حجاب در قرآن عبارت است از: پاسخ به میل فطری، مهار میل به خود نمایی و کاهش التهاب‌های جنسی.

منابع

۱-             مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.

۲-             امام خمینی، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۳، ۱۴۰۸ق.

۳-             ــــــــــ، توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج۳، ۱۳۸۱ش.

۴-             مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.

۵-             معین الاسلام، پوشش و آرایش از دیدگاه پیامبر اعظم، قم، دفتر عقل، ۱۳۸۶ش.

۶-             سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، قم، مکتبه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.

۷-             جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، بیروت، دارالعلم للملایین، ج۳، ۱۳۹۹ق.

۸-             فیروز آبادی، قاموس المحیط، بیروت، دارالجیل.

۹-             زمخشری، محمود، الکشاف، من منشورات البلاغه.

۱۰-        ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ۱۴۱۹ق.

۱۱-        طبرسی، مجمع البیان، چاپ فراهانی، ج۲، ۱۳۵۹ش.

۱۲-        مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ج۱، ۱۳۷۸ش.

۱۳-        سید محسن الحکیم، مستمسک العروه الوثقی، نجف اشرف، ج۳، ۱۳۸۹ق.

۱۴-    راغب اصفهانی،حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، تحقیق غلامرضا خسروی حسینی، تهران، انتشارات مرتضوی.

۱۵-        ابن فارس، معجم القائیس اللغه، مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.

۱۶-        فیومی، مصباح المنیر، قاهره، دارالکتب العلمیه، چاپ هفتم، ۱۹۲۸م.

۱۷-        محمد علی انصاری، الموسوعه الفقهیه المیسره، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ج۲، ۱۴۱۸ق.

۱۸-        علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی

۱۹-        مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۸، ۱۳۶۸ش.

۲۰-        العروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، ج۱، ۱۴۲۲ق.

۲۱-        الحرالعاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ق.

 

 

[۱]. راغب اصفهانی، المفردات، «ذیل واژه حجب».

[۲]. ابن فارس، مقاییس اللغه، ج۲، ص۱۴۳.

[۳]. «حجبته حجبا من باب قتل: منعه و منه قیل للستر حجاب لانه یمنع المشاهده و قیل للبواب حاجب لانه یمنع من الدخول و الاصل فی الحجاب، جسم حائل بین جسدین و قد استعمل فی المعانی فقیل «العجز حجاب بین الانسان و مراده» و «المعصیه حجاب بین العبد و ربّه» فیومی، مصباح المنیر، ج۱-۲، ص۱۶۶.

[۴]. «الحجاب الستر و حجاب الجوف ما یحجب بین الفؤاد و سایره»جوهری، الصحاح، ص۱۰۷.

[۵]. ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۵۰.

[۶]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۲، ص۱۷۷.

[۷]. احزاب،۵۳.

[۸]. اعراف، ۴۶.

[۹]. شوری،۵۱.

[۱۰]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۴۳۰.

[۱۱]. نور،۳۱.

[۱۲]. راغب اصفهانی، همان، ج۱، ص۷۰۷.

[۱۳]. «والخمار للمرأه، و هو النصیف و قیل: الخمار ما تغطی به المرأه رأسها» ابن منظور، همان، ج۴، ص۲۱۲.

[۱۴]. مصطفوی، حسن، همان، ج۲، ص۱۵۷.

[۱۵]. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۳، ص۲۳۳.

[۱۶]. احزاب، ۵۹.

[۱۷]. راغب اصفهانی، همان، ج۱، ص۷۷۸.

[۱۸]. علامه طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱۶، ص۳۹۴.

[۱۹]. ابن منظور، همان، ج۱، ص۳۱۷.

[۲۰]. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص۴۹.

[۲۱]. انصاری، محمد علی، الموسوعه الفقهیه المیسره، ج۲، ص۲۳۷.

[۲۲]. حکیم، سید محسن، مستمسک العروه الوثقی، ج۵، ص۲۳۹.

[۲۳]. امام خمینی، توضیح المسائل، ص۳۸۴.

[۲۴]. همان.

[۲۵]. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۴۴.

[۲۶]. ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۲۸۱.

[۲۷]. خلیل فراهیدی، العین، ج۱، ص۹۲.

[۲۸]. ابن منظور، همان، ج۹، ص۲۸۱ و نیز ر.ک. فیروز آبادی، قاموس المحیط، ج۳، ص۱۸۲.

[۲۹]. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۲۸۳.

[۳۰]. احزاب/۵۹.

[۳۱]. نور،۳۱.

[۳۲]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۳۹.

[۳۳]. احزاب، ۳۲.

[۳۴]. احزاب،۳۳.

[۳۵]. علامه طباطبایی،سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱۶، ص۴۸۳.

[۳۶]. اعراف، ۲۲.

[۳۷]. عروسی حویزی، نورالثقلین، ج۲،ص۱۲.

[۳۸]. سیوطی، جلال الدین، الدر المتثور، ج۵-۶، ص۴۳.

[۳۹]. عاملی، شخ حر، وسایل الشیعه، ج۱، ص۴۱۰.

[۴۰]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۶ به نقل از پوشش و آرایش از دیدگاه پیامبر اعظم (ص)، ص۳۲.

[۴۱]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۴۳۴.

[۴۲]. نور، ۳۰-۳۱.

[۴۳]. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱۵، ص۱۵۵.

[۴۴]. احزاب، ۵۹.

[۴۵]. علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۱۵۹. نیز: طبرسی، مجمع البیان، ج۲۰، ص۱۷۶.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس