دروازه ای به جهانی شگفت انگیز

پایان زندگی دنیوی، آغاز زندگی دیگری است که به آخرت می رسد و انسان مسیر طولانی را از آغاز تا انجام می پیماید. تنها تفاوتی که در این مسیر طولانی از زندگی بشر می توان یافت، تفاوتی است که در دنیا پدید میآ ید؛ زیرا این قرارگاه موقت بشر، مرحله شدن (صیرورت) انسانی است. هرکسی در زندگی دنیوی خود را برای ابدیت می سازد.

هنگامی که آدمی در گور نهاده می شود، پایان تکالیف فرا می رسد و انسان هویت و ماهیتی برای خود می سازد که تا ابدیت با اوست و هرگز تغییر و تبدیلی نمی یابد. گور هرچند که پایان راه نیست؛ ولی پایان فرصت شدن های انسانی است. از این رو انسان تا گور می تواند در قالب تکالیف و انجام آن، خود را چنان که شایسته و بایسته است بسازد. اما جهانی که با گور آغاز می شود، جهانی بس شگفت انگیز است.

انسان به طورطبیعی، آگاهی و دانش چندانی از گور و مسائلی که پس از آن به وجود می آید ندارد. همین نادانی، آدمی را با معمای پیچیده زندگی در مسیر گور روبه رو می سازد و او را وامی دارد تا به گونه ای از آن اطلاعات و دانشی به دست آورد. نویسنده در این مطلب می کوشد تا راز و رمزهای گور را براساس آموزه های قرآنی بنمایاند و روشنایی ای بر تاریکی گور و مسایل آن بیفکند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

براساس آموزه های قرآنی که معتبرترین و کامل ترین اخبار از هستی و مسائل آن ارائه می دهد، هستی تنها به جهان مادی ودنیوی خلاصه نمی شود. از دیدگاه قرآن در هستی، دست کم سه عالم اصلی وجود دارد که از آن به دنیا، برزخ و آخرت یاد می شود.

البته در برخی از تحلیل ها درباره هستی، به جهان قبل دنیا نیز اشاره شده ولی از آن جایی که قبل دنیا، به معنای قبل از آفرینش است و گاه از آن به جهان ارواح، عالم اعیان ثابته و مانند آن تعبیر می شود، نمی توان از آن به عنوان قسمی از سه جهان دنیا و برزخ و آخرت یاد کرد؛ زیرا عالم اعیان ثابته، جهان پیش از آفرینش است و کم تر ارتباطی با مسایل موردنظر ما دارد؛ هرچند که آثار عالم ارواح و انوار و مانند آن بر دیگر عوالم باقی است و کسی منکر آن نیست، ولی آن چه اساس و اصل است، سه عالم پیش گفته می باشد.

جایگاه روح در عالم برزخ

از نظر قرآن، میان دنیا و آخرت، جهانی لطیف و مثالی قرار دارد که برخی از خصوصیات جهان مادی دنیا و برخی از خصوصیات جهان مادی آخرت را با خود به همراه دارد. همان گونه که مفهوم مادی بودن جهان آخرت، معنای دیگری دارد، غیرمادی بودن جهان برزخ نیز معنایی خاص دارد.

از آن رو عالم برزخ را برزخ نامیده اند که میانه دو جهان مادی دنیوی و اخروی است. این عالم که از آن به عالم مثال منفصل نیز تعبیر می کنند، در برابر عالم مثال متصل قرار می گیرد. مراد از عالم مثال متصل همان عالمی است که در خواب با آن آشنا شده ایم. عالم مثال منفصل چیزی همانند عالم مثال متصل است و چون عالم بیرون از آدمی و جدا از اوست، از آن به عالم مثال منفصل تعبیر می شود.

براساس نظریه ملاصدرایی که برخی از آیات و روایات نیز آن را تأیید می کنند، انسان، موجودی است که در یک فرآیند شدن کمال، دارای روح می شود و این روح پس از کمال از بدن جدا می گردد. زمانی که روح به کمال رسید و از بدن جدا شد، به عالم مثال منفصل یعنی همان عالم برزخ وارد می شود و مدتی را در آن جا می گذراند تا برخی از ویژگی های کمالی را تکمیل کند. لذا عالم برزخ عالم «شدن»هاست، با این تفاوت که این شدن ریشه در باقیاتی دارد که انسان از خود در دنیا به جا گذاشته است؛ زیرا پس از مرگ تکلیف و عملی نیست تا بدان خود را کمال بخشد، بلکه شدن های وی متأثر از آثار اعمالی است که از خود به جا گذاشته است.

با پایان یافتن عالم برزخ و آغاز قیامت، جهان مادی دیگری از نوع و مفهوم تازه ماده آغاز می شود و آدمی در جهان ابدی وارد می شود که بی پایان و بی نهایت است. از این رو گفته اند انسان موجودی غیرازلی ولی ابدی است درحالی که خداوند موجودی ازلی و ابدی است؛ زیرا برای خداوند آغاز و انجامی نیست ولی برای انسان آغازی بی انجام و بی پایان است. به عبارت دیگر انسان در ازلیت با خدا شریک نیست اما در ابدیت با او شریک است.

به هرحال قبر آدمی، دروازه ای به سوی جهانی دیگر است که از آن به جهان برزخ یاد می شود. مراد از این قبر محل دفن بدن نیست، بلکه مراد جایگاه روح در عالم برزخ است؛ زیرا هنگامی که آدمی می میرد، روح وی به جسد مثالی لطیفی تعلق می گیرد که در ظاهر، شباهت کامل با بدن های اصلی دنیایی وی دارد و در عالم برزخ با این جسد مثالی لطیف زندگی می کند و در طول بقای انسان در عالم مثال، با این جسد لطیف از نعمت های الهی بهره مند می شود و یا آن که به سبب گناهان، در آن جسد مثالی عذاب می شود. بنابراین تنعم و عذاب روح در همین بدن و جسد مثالی خواهد بود.

علامه محمدباقر مجلسی، پس از این توضیح درباره جایگاه روح در قبر می فرماید: بعید نیست که روح براثر پاره ای از دردهایی که بر بدن اصلی وارد می شود در عالم مثال و برزخ متالم شود و به رنج افتد؛ زیرا پیش از مرگ به آن بستگی و تعلق داشته و ثواب قبر، عذاب قبر، گسترش و تنگی قبر، طیران روح در هوا، دیدن خانواده، مشاهده امامان معصوم و طاهر(ع) به شکل خودشان، مشاهده دشمنان امامان(ع) که در عذاب هستند، بر همین اساس است. پس مراد از قبر که در بیشتر اخبار آمده، همان جایگاه روح در عالم برزخ است و این مطلبی کامل است خواه روح را جسم لطیف بدانیم و خواه به تجرد روح قایل شویم. (بحارالانوار، ج۶، ص۲۷۰)

علامه شعرانی درباره قبر می نویسد: مرحله قبر، دوره آرامش پیش از حشر و بروز کامل و طور دیگری از وجود است، خواه در زیر خاک دفن شود یا در دریا غرق گردد یا بدنش بسوزد و دود شود. (نثر طوبی، ج۲، ص۲۸۱ ذیل واژه قبر)

به هرحال از آیات و روایات به دست می آید که گور، دروازه ای به جهانی دیگر است که از آن به برزخ یاد می شود. آدمی در این عالم در جسد مثالی تا زمان قیامت به سر می برد و پس از قیامت دوباره در جسم های مادیی که خداوند بازسازی می کند وارد می شود و برای حساب و کتاب آماده می شود و سپس وارد جهانی بی پایان به نام آخرت می شود که زندگی ابدی در آن خواهد داشت.

قبر، دنیایی شگفت

چنان که بیان شد، آدمی با مرگ به پایان راه خود نمی رسد، بلکه تنها به پایان راهی بی بازگشت برای بیش تر مردم می رسد که از آن به دنیای مردگان یاد می شود. اگر آدمی از گروه رجعت کنندگان به دنیا نباشد، گور برای او مسیر بی بازگشت ابدی است.

حتی همین قبر مادی که جسد آدمی را در آن می گذارند، خود بسیار درس آموز و عبرت زا است. خداوند در آیات۱۷ و ۲۱ سوره عبس، توجه آدمی به مدفون شدن انسان ها در قبر را مانع کفرورزی به خداوند می داند، زیرا قبر به آدمی هشدار می دهد که برای زندگی انسان در دنیا پایانی است. بنابراین نباید مغرور شود و رفتاری کفرآمیز در پیش گیرد. تفکر و تدبر در احوالات قبر به آدمی می آموزد که زندگی دنیایی با همه اهمیت و ارزش و زیبایی هایش، روزی پایان می یابد و از آن جایی که جهان آفرینش بی حکمت و هدف نیست، مرگ نمی تواند پایانی به این آفرینش باشد. بنابراین در زندگی دنیوی باید به گونه ای رفتار کند که در مسیر فلسفه آفرینش است.

در همین آیات و نیز آیات ۱تا ۳ سوره تکاثر، این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که علت کفرورزی و رفتارهای نادرست کافران را باید در همین غفلت ایشان از مرگ و دفن شدن انسان ها در قبر جست وجو کرد؛ زیرا اگر مردم از این مسئله مهم غافل نمی شدند، هرگز رفتارهایی چون تکاثر و تفاخر در پیش نمی گرفتند؛ ولی غفلت از قبر و مرگ است که آدمی را به سوی اموری پست چون تکاثر و تفاخر می کشاند.

اصولا توجه به همین قبر مادی، می تواند آدمی را بیدار و هوشیار گرداند؛ اما آدمی سرگرم دنیایی می شود که غرورآفرین است و او را فریب می دهد و سرگرم خود می سازد. لذا مرگ را تنها برای دیگران می داند.

خداوند با الهام بخشی به مردم از آنان خواست تا مردگان خویش را دفن کنند (عبس، آیه ۲۱) تا از این طریق بتوانند مرگ را برای خود نیز تصویر کنند و آن چه را برای دیگران می بینند برای خود نیز امری شدنی بدانند. از این رو دفن و خاکسپاری مردگان، شیوه ای سابقه دار است و درمیان گذشتگان به الهام الهی رواج داشته است(همان).

دفن مردگان اصولا یک نعمت الهی برای بشر است که تنها کافران نسبت به این نعمت الهی کفران می ورزند. (عبس، آیات ۱۷ و ۲۱) خداوند در آیات ۲۷ تا ۳۱ سوره مائده به داستان کشتن هابیل به دست قابیل اشاره می کند و این که چگونه کلاغی شیوه دفن و خاکسپاری را به او آموخت تا این گونه آدمی اندیشه مرگ و دفن را در برابر چشمان خویش داشته باشد و نسبت به مرگ واکنش مثبت و درستی نشان دهد.

البته در این کار همانند دیگر آیین های الهی، افراط و تفریط هایی صورت می گیرد که از آن جمله نگه داشتن مردگان پیش از خاکسپاری است که موجب اهانت به مرده می شود؛ زیرا مردم مرده را به این جسد می شناسند و باقی گذاشتن جسد و بو افتادن آن، در حقیقت نوعی اهانت به مرده تلقی می شود. از این رو خداوند اقدام بی درنگ به دفن مردگان را امری شایسته و مطلوب برمی شمارد. (عبس، آیه ۲۱ به اعتبار کاربرد فاء که دلالت بر عدم فاصله میان مرگ و دفن دلالت دارد)

جواز حضور در قبرستان

از موارد دیگر افراط در این امر، رفتن به گورستان و زیارت قبور به قصد اثبات برتری و تفاخر بر دیگران است که در آیات ۱ و ۴ سوره تکاثر از آن سخن به میان آورده و تفاخرکنندگان را تهدید می کند. هم چنین ساختن قبور با بناهای رفیع نیز نوعی افراط تلقی می شود مگر آن که اشخاص از چنان منزلت بالائی در نزد پروردگار برخوردار باشند که ساخت بنا و مسجد بر روی این قبور موجب یادآوری خداوند و قیامت از طریق این اشخاص ربانی شود. چنان که خداوند در داستان اصحاب کهف از ساخت مسجد بر روی قبور پاک رجعت کنندگان به دنیا خبر می دهد. (کهف، آیات ۹ و ۱۰) البته در همین آیات خداوند هشدار می دهد که این اشخاص ربانی نباید مورد سوءاستفاده کافران و مشرکان قرار گیرند و خود ایشان معبود قرار گیرند و بر سر قبرشان معبدی ساخته شود و به جای خدا ایشان عبادت شود. بنابراین باید به گونه ای رفتار کرد که اجازه هرگونه سوءاستفاده ای گرفته شود. پس ساخت مسجد و بنایی که زیارت آنان موجب یاد کرد خداوند شود، امری مطلوب است و زیارت کنندگان با حضور در این مساجد و زیارت مزار این افراد ربانی و متاله، فرصت می یابند تا خود را بشناسند و رفتار خود را اصلاح نمایند و در مسیر کمالاتی گام بردارند که این بزرگان برداشتند. (همان آیات)

براساس مفهوم آیه ۸۴ سوره توبه این معنا به دست می آید که خداوند، حضور در کنار قبور مسلمانان برای دعا و استغفار برای آنان را تجویز کرده است، چنان که در زمان حضرت پیامبر گرامی (ص) این مسئله رواج یافته و به شکل سنت درآمده بود.

هم چنین از آیات ۷۳ و ۸۳ و ۸۴ سوره توبه این معنا روشن می شود که این حضور امری مجاز و سنتی متداول بوده است. از این رو خداوند از حضور بر سر قبور منافقان بر حذر می دارد و دعا و استغفار برای آنان را نکوهش می کند. بر این اساس پیامبر(ص) نیز از حضور در کنار قبور منافقان فاسق ممنوع می شود، هر چند که تا پیش از این آیات این حضور مشکلی نداشت و حتی آن حضرت بر روی قبرشان حاضر می شد و برای ایشان نماز و دعا می خواند و استغفار می کرد ولی پس از آن رویه، مردود اعلام شد.

به هر حال از این عدم جواز حضور بر سر قبر منافقان فاسق این معنا استفاده می شود که حضور بر سر قبر مؤمنان جایز است چنان که رویه و سنت مؤمنان در عصر پیامبر(ص) بوده است و این پاسخ روشنی است بر شبه افکنی وهابیان که هرگونه زیارت اهل قبور را بدعت و شرک می نامند.

آن چه بیان شد درباره تأثیرات شگفت قبر ظاهری است؛ اما درباره شگفتی های گور باطنی باید گفت که عالم مثال گور واقعی آدمی است، جهانی شگفت است که برخی از افراد چون فرعون هم چنان در آن، بامدادان و شامگاهان شکنجه و عذاب می شوند چنان که در آیه ۴۶ سوره غافر این معنا به صراحت بیان شده است.

زندگی د رعالم برزخ همانند عالم دنیا با همه طولانی بودن ظاهری آن از نظر انسان، زندگی کوتاهی نسبت به زندگی بی پایان و ابدی آخرت است. خداوند درباره زندگی کافران در این جهان میانی می فرماید: هنگامی که کافران به نفخ صور قیامت از قبر خویش بیرون می آیند آن را به منزله خوابگاهی می دانند (یس، آیات ۵۱ و ۵۲ و تفسیر قمی، ج۲، ص ۲۱۶) ایشان پس از خروج از قبور هنگامی که با اوضاع وخیم خود در قیامت مواجه می شوند، بر خود متأسف می شوند و مأیوس می گردند و آثار ذلت و نگرانی در چشمانشان ظاهر می شود (قمر، آیات ۷ و ۸) و به سرعت از گورها بیرون آمده و به سوی نقطه ای مشخص روانه می شوند (معارج، آیات ۴۲ و ۴۳) که همان قرار گرفتن در برابر خداوند و شتاب به سوی اوست (یس، آیه ۵۱ و قمر، آیات ۷ و ۸ و معارج آیه ۴۳) و آن گاه که با واقعیت قیامت مواجه می شوند بر حقانیت بعثت و رستاخیز گواهی می دهند و اعتراف می کنند (یس، آیات ۴۷ تا ۵۱) و شگفت انگیزانه به اوضاع خود می نگرند (همان) زیرا با روز سختی مواجه می شوند (قمر، آیات ۷ و ۸).

خداوند در آیات بسیاری خروج از قبر را برای همه انسان ها اثبات می کند که از آن جمله آیات ۲۱ و ۲۲ سوره عبس و آیه ۷ سوره حج و ۵۱ سوره یس است، با این تفاوت که خروج کافران خروجی ذلت بار است.

البته برای بسیاری از مردم، باور دنیای برزخ و نیز رستاخیز مردگان سخت و دشوار است ولی خداوند در آیه ۴۴ سوره ق بیان می دارد که این امر برای خداوند بسیار آسان است و اگر انسان ها به تحولات طبیعت و رستاخیز آن در بهار و پس از باران توجه کنند درمی یابند که خروج انسان ها از قبر و گورشان همانند بیرون آمدن گیاهان از زیر خاک آسان است. (اعراف، آیه ۵۷ و روم، آیه ۱۹ و زخرف، آیه ۱۱ و نوح، آیات ۱۷ و ۱۸)

عالم برزخ عالم قبور است و این عالم دارای شگفتی های بسیاری است که می توان از روایات و آیات به دست آورد. اما از آن جایی که بیان همه امور آن بیرون از حوصله این مقاله است به همین مقدار بسنده می شود.

محسن حسن زاده

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس