شرح سلوک گام به گام مولانا

در کتاب پله پله تا ملاقات خدا، مراحل سلوک روحانی مولوی نشان داده شده است

زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب ازجمله بزرگ ترین و پرآوازه ترین کاوشگران وادی فرهنگ در روزگار معاصر به شمار می آید. پشتکار بی وقفه و به تقریب نیم سده ای این فرهنگمرد نامدار در زمینه های تدریس و تالیف، نام او را با فرهنگ ایران پیوندی ناگسستنی و مانا بخشیده است.

نگاهی هرچند گذرا به سیاهه بلندبالای آثار به یادگار مانده از دکتر زرین کوب، پژوهشگر را به این نکته رهنمون می سازد که او در شاخه های گوناگون علوم انسانی از فلسفه و تاریخ گرفته تا ادب و عرفان، واجد تخصص و کاردانی افزون بوده است.

ناگفته پیداست که این کوتاه جستار را مجالی برای واکاوی تمامی ابعاد زندگی علمی و معرفی تمامی آثار پرشمار دکتر زرین کوب فراهم نیست. از این رو، آنچه در این مختصر مورد نظر قرار گرفته، ارائه شرحی مختصر درباره کتاب ارزنده وی پله پله تا ملاقات خدا است که مشتمل بر شرح زندگی شاعر و عارف نامی ایران زمین، مولانا جلال الدین محمد بلخی است و در آن خط سیر زندگی و مراحل مختلف سلوک روحانی مولوی نشان داده شده است.

کتاب پله پله تا ملاقات خدا، به جز قسمت پایانی که مشتمل بر ارجاعات، یادداشت های حاشیه ای و کتاب نامه است، ۱۰ بخش را شامل می شود. دو بخش نخست که تحت عناوین بهاولد و خداوندگار و هجرت یا فرار نگاشته شده، دربرگیرنده روزگار کودکی مولانا است. دورانی که به باور زرین کوب، مولوی «خود را در یاد الله و در عشق پدر که مستغرق الله بود غوطه ور می یافت».

بخش سوم کتاب که لالای پیر در قونیه نام دارد، درباره وقت جوانی مولاناست. دورانی که مولانا پدر خویش، بهاولد را از دست داد اما برهان الدین ترمذی، شاگرد دیرینه و مرید وفادار بهاولد، او را به تحصیلی که هفت سال به طول انجامید، تشویق و ترغیب نمود. عهدی که در پایان آن مولوی فقیهی برجسته و در عین حال عارفی سالک همتای پدر شد اما همواره تشویش ناشناخته ای ضمیر او را برآشفته می ساخت.

چهارمین و پنجمین بخش کتاب که عنوان شان به ترتیب عبارت است از طلوع شمس و غیبت بی بازگشت، مشتمل است بر چگونگی آشنایی و رابطه مولانا با شمس تبریزی و تاثیری که شمس بر او نهاد و البته به فراخور سخن توضیح مفصل درباب اندیشه و مرام شمس نیز گفته آمده است. به باور زرین کوب، مولوی در پی آشنایی با شمس راه تشویش زدایی درون را آموخت و برای از هم دریدن حجاب های تعلق جرات یافت:

«به او آموخت که علم و حتی زهد و حال آمیخته به تظاهر و ریای اهل خانقاه حجاب او است و تا این حجاب تعلقات را ندرد، ملاقات خدا که در کتاب وی از آن به لقای رب تعبیر رفته است برایش ممکن نخواهد بود».

نکته: زرین کوب به نقد و ارزیابی مختصر دو اثر ماندگار مولانا دیوان شمس و مثنوی معنوی پرداخته و بر آن ایده است که با وجود ارزش فراوان شعر و هنر، مولانا را نباید تنها شاعر و هنرمند پنداشت زیرا این کار در حقیقت چیزی جز «فرود شان او» نیست

البته غیبت بی بازگشت شمس و پدیدار گشتن سایه ابر غمبار جدایی بر زندگی مولوی نیز از منظر زرین کوب به هنگام بوده است، زیرا «اگر صحبت دوام می یافت مولانا همچنان دربند شمس می ماند و شاید تعلقی که به شمس داشت، او را از سیر در مراتبی که جز با رهایی از هرگونه تعلقی برایش دست نمی داد بازمی داشت».

رقص در بازار و حسام الدین و قصه مثنوی، نامی است که زرین کوب به بخش های ششم و هفتم کتاب داده است. در این دو بخش زرین کوب حکایت دوستی مولوی با دو فرد تاثیرگذار بر منش و روش او را آورده است. نخست، صلاح الدین زرکوب، که در او مولانا «تجسم جدید شمس گمشده خود را یافت» و آن دیگری حسام الدین چلبی که «تجسم خاطره شمس و جانشین واقعی صلاح الدین» بود و مولانا به اصرار وی مثنوی معنوی را پدید آورد. شایسته یادآوری است که در این بخش ها زرین کوب از سماع مولانا و ویژگی های آن و همچنین اوضاع سیاسی ـ اجتماعی آسیای صغیر مقارن آن احوال نیز سخن به میان آورده است.

در بخش هشتم که عنوان عبور به ماورای شعر دارد زرین کوب باور مولانا درباره شعر و سرایش آن را بیان داشته و اذعان کرده که قول شایع تذکره نویسان، مبنی بر آن که مولوی«در فراق شمس و در پی غیبت او ناگهان شاعر شد» اشتباه است. از دیگر سوی، به نقد و ارزیابی مختصر دو اثر ماندگار مولانا، دیوان شمس و مثنوی معنوی نیز پرداخته و اذعان داشته «نه مجرد شیوه فکر و بیان عطار و سنایی، شعر مولانا را توجیه می کند و نه نشانی هایی که از شعر امثال انوری و ظهیر فاریابی و خاقانی گهگاه در کلام او به نظر می رسد، معرف شیوه فکر و بیان اوست». به دیگر سخن زرین کوب بر آن ایده است که با وجود ارزش فراوان شعر و هنر، مولانا را نباید تنها شاعر و هنرمند پنداشت زیرا این کار در حقیقت چیزی جز «فرود شان او» نیست.

از مقامات تبتل تا فنا، عنوان بخش نهم کتاب است و در آن اندیشه، عرفان و جهان بینی مولانا مورد کنکاش قرار گرفته است. زرین کوب که معتقد بود «سلوک مولانا طریقت را از شریعت جدا نمی ساخت» در این بخش مطالب ارزنده ای را واگویه نموده است. از آن جمله می توان به تبیین مراتب مختلف عرفان و تشریح مفاهیمی چون حقیقت انسان، ضرورت ادب، عشق مجازی و حقیقی، فنا و… از دیدگاه مولانا اشاره کرد.

واپسین بخش کتاب، سال های پایان نام دارد. این بخش دربردارنده مطالبی درباره کردار مولانا و رفتار او با خانواده، مریدان، عامه، غیرمسلمانان، دانشمندان و فرمانروایان است. صفحات پایانی این بخش نیز به مرگ مولانا اختصاص دارد و البته برآیند سخن زرین کوب را نیز در آن می توان دید. به باور او، مولانا پله پله نردبان نورانی سلوک را یک نفس تا ملاقات خدا طی کرد، اما در طول مدت یک عمر ۶۸ ساله که برای عمر تاریخ یک نفس هم نبود. از وقتی این نفس کوتاه فانی به ابدیت متصل شد، نفس باقی و سرمدی که جان جان هاست، همراه با صدای شعر او و همراه با آهنگ نی جادویی او عالم را در هر نفس از عطر نفحه های حیات پر نمود و روح های مستعد را به افق های متعالی کشاند.

امیر نعمتی لیمائی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس