علوم انسانی اسلامی نیازمند روش

حجت الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی در کمیسیون فلسفه و روش شناسی علوم انسانی دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی به ارائه مقاله خود با عنوان «درآمدی بر نظریه مدیریت تحول در علوم انسانی» پرداخت. آنچه می خوانید بخش کوتاهی از مقاله وی است.

علوم انسانی موجود دارای کاستی ها و ضعف هایی است که به تنهایی نمی تواند جوابگوی جامعه اسلامی بویژه جامعه ایران باشد، لذا باید تحولی در این زمینه صورت گیرد، اما بحث اصلی این است که مدیریت این تحول باید چگونه باشد.

مراد از علوم انسانی همین علومی است که در دانشگاه ها و مراکز علمی مورد بحث قرار می گیرد مثل حقوق، اقتصاد، تاریخ، تعلیم، تربیت و… که در غرب گاهی به عنوان علوم اجتماعی هم از آن یاد می شود.

مقصود ما از علوم انسانی اسلامی، علومی است که رفتارها و فرآیندهای ذهنی و خصلت های فردی و اجتماعی انسان را به نحوی روشمند با استفاده از مبانی معرفتی اسلام (کتاب، سنت و عقل) مورد مطالعه قرار می دهد.

مقصود ما از تحول هم فرآیند تدریجی دارای سطوح مختلفی است که گاهی از آن به عنوان بومی سازی، اسلامی سازی و… یاد می شود که در آن علوم انسانی به نحوی روشمند از مبانی و منابع معرفتی اسلام (کتاب، سنت و عقل) برآمده است و در تحقق آیات آن تلاش می کنند.

دو دسته از نظریات درباره تحول و پیشرفت علم وجود دارد. دسته اول نظریاتی معرفتی است که برای پیشرفت و تغییر علم بیشتر بر عناصر درونی علم (نظریه ها، موضوع، روش و…) تاکید دارند که مشهورترین آن نظریه هسته سخت لاکاتوش است و دسته دوم، نظریه های غیرمعرفتی است که بیشتر به عوامل محیطی و بیرونی تاکید دارند و نمونه این نظریات، نظریه فایرابند است.

این نظریات مبانی فلسفی و شرایط محیطی خود را دارند و نباید از عوامل جامعه شناختی و روانشناختی غافل شویم. وقتی از مدیریت تحول سخن می گوییم باید به چارچوب ها، طبقه بندی ها، اولویت بندی عوامل و نسبت سنجی عوامل نیز توجه کنیم. رویکرد صحیح به تحول در علوم انسانی برخاسته از مبانی اسلامی است و باید براساس شرایط زیست بومی و فرهنگی کشور خودمان باشد که امکان ارائه به دیگر کشورها را نیز داشته باشد.

در نظریه مدیریت تحول در علوم انسانی باید ابتدا عوامل کلیدی استخراج شود و طبقه بندی عوامل نیز مورد توجه قرار گیرد و عوامل مدیریت پذیر از عوامل غیرمدیریت پذیر تفکیک شده و رابطه علی و معلولی آن نیز مشخص شود.

آنچه باید در تحول علوم انسانی مورد تاکید قرار گیرد در حوزه عوامل موثر بحث معرفت شناسی علم است که مقصود عناصر درونی علم (مبانی، نظریه، روش، غایت و…) است و عوامل موثر در روان شناسی علم ناظر به عالمان و حاملان علم است و سوم جامعه شناسی علم است که مراد ما نهادهای اجتماعی است که به عنوان بستر و ابزار مدیریت بر مدیریت تحول علم تاثیرگذار باشد.

به نظر می رسد برای حرکت در مسیر دستیابی به یک تحول جامع و ماندگار باید از تدوین و تبیین عناصر پیشینی آغاز کرد و تدوین فلسفه مطلق و فلسفه مضاف نیز در همین راستا قرار دارد.

در الگوی تحول علوم انسانی جایگاه عقل و دین به عنوان فرانهاد قرار می گیرد و دو محور عقلانیت و دین مداری بر مجموعه متغیرهای شکل دهنده این نظریه تاثیر دارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس