نماز دستور بزرگ تربیتی اسلام و عامل مهمی برای جلوگیری از فحشا و رذایل اخلاقی و تجاوز به حقوق دیگران است. (۱) نماز ستون خیمه دین است و آیه های فراوانی از قرآن کریم به این امر مهم اختصاص یافته است (۲) که حکایت از اهمیت این فریضه الهی دارد.حضرت زهرا(س) درباره علت وجوب نماز و اهتمام اسلام به این واجب در خطبه فدکیه فرموده است: «و الصلاهَ تنزیها لکم عَن الکِبر.»(۳): «خداوند نماز را برای دوری از تکبر و خودبینی بر انسان ها واجب ساخت» زیرا ریشه اغلب صفات زشت و ناهنجاری های جامعه، تکبر است. هنگامی که انسان به نماز می ایستد و پیشانی خود را بر زمین می گذارد، خویش را در مقابل خداوند کوچک شمرده، در برابر حضرت حق سر تسلیم فرود می آورد و خواسته او را بر خواهش های نفسانی خود مقدم می دارد. (۴)

نماز، درهم شکننده تکبر

حضرت زهرا(س) درباره نماز می فرمایند: حکمت این که خدای متعال نماز را بر مردم مقرر فرموده و در قرآن آن را مورد تأکید قرار داده است این است که مردم را از تکبر نجات دهد. سوال این است که به رغم وجود صفات مذموم فراوان، چرا به صفت کبر این قدر اهمیت داده شده که خدای متعال نماز را برای پاکی از کبر واجب فرموده است و لااقل برجسته ترین ویژگی نماز این است؟نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که اصولاً راه تقرب به خدا، بلکه تنها راه رسیدن به سعادت ابدی، بندگی خداست، و چیزی که با این هدف تضاد دارد احساس بزرگی کردن است. بندگی یعنی من هیچ چیز از خودم ندارم: «عَبْدًا مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَی شَیْء»(۵) اما متکبر می گوید: من خیلی بزرگم و در مقابل هیچ کسی سر خم نمی کنم!وقتی این صفت در نفس ملکه شد، شخص حتی در مقابل خدا هم حاضر نیست سر خم کند. در حالی که تنها راه سعادت انسان نهایت خضوع در مقابل خداست. بزرگان قبیله ای از قبایل عرب به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بیان کردند که ما حاضریم اسلام بیاوریم و جان و مالمان را در اختیار شما قرار دهیم به شرط این که سجده نماز را از ما بردارید. در شأن ما نیست که روی خاک بیفتیم. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «لَا خَیْرَ فِی دِینٍ لَیْسَ فِیه رُکُوعٌ وَ سُجُود»(۶): در دینی که رکوع و سجود ندارد خیری نیست؛ اگر می خواهید اسلام را قبول کنید باید سجده اش را هم قبول کنید. برخی حاضرند از جان و مالشان بگذرند، اما در مقابل خدا سجده نکنند! در نهاد این افراد روح خودبزرگ بینی ریشه دار است!

تکبر؛ عامل رانده شدن إبلیس

این همان مرضی است که إبلیس هم دچارش بود و او را بعد از شش هزار سال عبادت، محکوم به رانده شدن از درگاه الهی کرد. چنان غرق در عبادت بود که فرقی با ملائکه نمی کرد؛ لذا وقتی به ملائکه امر به سجده شد، شامل إبلیس هم شد؛ ولی او قبول نکرد و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ»(۷)اگر بخواهیم به زبان امروزی کلام إبلیس را ترجمه کنیم باید بگوییم: «این امر شما توجیه ندارد! کسی که کوچک تر است باید خضوع کند؛ ولی من از آتش خلق شده ام و آتش شریف تر از خاک است. پس من از آدم شریف ترم!» قیاس و استدلال کرد؛ ولی غفلت کرد از این که مسأله اطاعت از خدا و خضوع در مقابل عظیمی است که عظیم تر از او نمی توان فرض کرد.

معنی ایمان

ایمان این است که انسان تصمیم بگیرد که هر چه خدا گفت اطاعت کند. ایمانی مقبول است که با آن انسان این حالت را داشته باشد که هر چه خدا امر کرده واجب الاطاعه است و چون و چرا ندارد. اگر کسی بگوید: همه اوامر خدا را قبول دارم به جز یک امر، چنین ایمانی مقبول نیست. در اسلام ایمانی که یک استثناء داشته باشد مقبول نیست. ایمان باید مطلق باشد. اگر کسی یکی از حقایق اسلام را بداند و انکار کند، به منزله انکار همه اسلام است؛ چون اگر کسی به خاطر خدا اسلام را قبول کرده است، باید این یکی را هم قبول کند؛ چون این یکی را هم خدا گفته است. اگر این را قبول نکند معلوم می شود بقیه را هم به خاطر خدا قبول نکرده است؛ بلکه چون ضرری نداشته، کار آسانی بوده، با هوای نفس تضادی نداشته یا … قبول کرده است. چنین شخصی روح ایمان در او وجود ندارد. ایمان ۹۹ درصد با ایمان صفر درصد مساوی است.در روایات ما کبر، حسد و حرص به عنوان ریشه های کفر معرفی شده اند؛ یعنی اگر این صفات در قلب انسان باشد، کم کم این ریشه، جوانه می زند، ساقه و شاخ و برگ در می آورد و میوه می دهد و میوه اش می شود کفر! از نتایج کبر این است که انسان می گوید: «هر چه خدا گفت، لازم نیست انسان قبول کند. انسان عقل دارد. این روحیه از کبر ناشی می شود. هیچ بعید نمی دانم که اگر روحیه تمام شخصیت هایی که ائمه الضلال و ائمه الکفر بوده اند بررسی شود، به این نتیجه برسیم که عامل اصلی در انحرافشان همین خودبزرگ بینی و کبر بوده است.حال که این صفت این قدر اهمیت دارد، آیا جا ندارد که خدا نماز را برای ریشه کن کردن این فساد قرار دهد؟ این ویژگی برجسته ای برای نماز است که سایر عبادات این خاصیت را ندارند. در قرآن هم در مورد سجده تعبیرات خاصی داریم؛ می فرماید: «وَمِنَ اللَّیْل فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا»(۸) ۱. سجده را در شب انجام دهید؛ برای این که در تاریکی، خلوت و سکوت، ذهن انسان کمتر به چیزی مشغول می شود.۲. لَیْلًا طَوِیلًا، نه چند دقیقه. شبی دراز را به سجده و تسبیح بگذران. اویس قرنی گاهی می گفت: امشب، شب سجده است و اول شب تا آخر شب را به سجده می گذراند. در احوالات مرحوم آقای شیخ حسنعلی نخودکی نقل شده که ایشان گاهی ساعت های طولانی را در یک سجده یا در یک رکوع می گذراند. یکی از خادمان حرم امام رضا علیه السلام نقل می کند که یک شب برفی هنگام سحر برای اذان صبح به حرم رفتم. دیدم ایشان کنار گنبد حضرت، در حال رکوع است و حدود چهار انگشت برف روی کمرش نشسته است. نزدیک اذان که شد نمازش را تمام کرد و خودش را تکاند و رفت. خدا به چنین بنده ای آن کرامات را داد که با دانه ای کشمش و خرما بیماری های دیگران را علاج می کرد. آن کسی که این طور تسلیم خداست وقتی می بیند خدا دوست دارد شب تا صبح برایش رکوع و سجده کند، می گوید: چشم! چون تو دوست داری تا سحر سجده می کنم!و خدا در پاسخ می گوید: حال که تو بنده شدی، من اختیار شفای بیماران را به دست تو می دهم. چه معامله ای است! آیا نمی ارزد؟ وَمِنَ اللَّیْل فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا؛ بنده شو! شب تا صبح سجده کن! چراکه سجده، بالاترین نماد کوچکی در پیشگاه الهی است. حال می فهمیم که حضرت زهرا(س) چه کلام حکیمانه ای فرموده اند و چه اسراری در این سخن نهفته است.امیدواریم به برکت انفاس قدسیه حضرت زهرا(س) شمه ای از این حقایق نصیب ما هم بشود و ما هم گاهی توفیق عبادت مقبولی پیدا کنیم.