در مقاله حاضر نویسنده ضمن توجه دادن به اینکه همه آنچه در هستی وجود دارد، نشانه های آفاقی و انفسی از وجود پروردگاری توانگر است، به شباهت های میان رویش گیاهان در فصل بهار و زنده شدن انسانها در روز رستاخیز اشاره می کند و دربارأ بارش باران در روز قیامت برای زنده شدن آدمیان بر طبق آیات و روایات سخن می گوید. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

آیات الهی در جهان هستی

در بینش و نگرش قرآنی همه چیز هستی، نشانه هایی از خداوند و حکمت اوست. همه چیزهایی که در درون (انفس) یا بیرون (آفاق) انسان وجود دارد، نشانه ای است از وجود آفرینندأ توانا و حی و حاضر. از این رو، می توان جهان را سرشار از نشانه ها دانست که انسان در طول زندگی خویش می بایست به درک رابطه نشانه با موضوع نشانه برسد. بنابراین وظیفه و مسئولیت انسانی نیز چیزی جز شناخت رابطه ها نیست.

این در حالی است که بسیاری از مردم از مسئولیت خویش غافل هستند. آنان نه تنها توجهی به نشانه ها ندارند بلکه به نشانه ها اصالت می بخشند و خود را بدان سرگرم و مشغول می سازند. پس جز پدیده های صرف مادی چیزی را نمی بینند و در نتیجه آن، از شناخت هستی، فلسفه و حکمتی وجود و ایجادی آن، مسئولیت و مأموریت خویش در زندگی این جهانی و بسیاری از امور و مسائل دیگر ناتوان و عاجز می شوند و زندگی خویش را به زندگی حیوانی تبدیل می کنند و سرگرم دنیا و خوشگذرانی های آن می شوند. این در حالی است که چنین شیوه نگرشی، آدمی را به پستی می کشاند و دنیا بازیچه کودکانه و سرگرمی بی هدفی می شود که بود و نبود در آن معنا و مفهومی ندارد. پیامد چنین نگرشی برای بسیاری که درد و رنج آن سخت و دشوار است، فرجامی جز خودکشی ندارد.

اما نگرش نشانه بودن همه هستی، آدمی را به اندیشیدن وامی دارد تا دریابد که از کجا آمده و به کجا می رود و آمدنش بهر چه بوده است؟ در جست وجوی پاسخ مناسب و درست از این پرسش است که شخص به نشانه ها به شیوه دیگری می نگرد و همه چیز برایش معنا و مفهوم جدیدی می یابد.

خداوند در آیه ۳۵ سوره فصلت در این باره می فرماید: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق؛ ما به زودی آیات و نشانه های خود را در بیرون و درونشان می نمایانیم تا برای ایشان روش شود که او حق است.

این آیات و نشانه ها که خداوند آنها را به انسان از آغاز زندگی تا پایان عمرش نشان می دهد، مجموعه ای از آفریده های بیرون از وجود انسانی چون خورشید، ماه، ستارگان، باران و مانند آن ها و نیز شگفتی هایی از حالات و احوالات آدمی در ابعاد جسمی و روحی در درون وی است که از آن ها به آیات آفاقی و انفسی تعبیر می شود. (مجمع البیان، شیخ طبرسی، ذیل آیه)

اثبات خدا با معاد

یکی از مهم ترین و اساسی ترین نشانه های خداوندی برای اثبات امور بسیار مهم و بنیادین در زندگی و حرکت بشر، نشانه های مربوط به قیامت و معاد است؛ زیرا آن چه آدمی را می سازد و به زندگی او معنا و مفهوم می بخشد، مسئله معاد و رستاخیز و حساب و کتاب های آن است.

معاد به معنای بازگشت است. به این معنا که پس از مرگ، انسان نیست نمی شود، بلکه از نشئه جهانی به جهانی دیگر منتقل می شود و در این مسیر، روح انسان به تمام و کمال توفی و گرفته می شود و در جهانی حفظ و نگه داری شده و در نهایت پس از قیامت هستی، این روح به کالبد تازه ای بازگردانده می شود.

اندیشه بنیادین رستاخیز و معاد است که به زندگی انسان معنای واقعی و درست می بخشد و از بی معنایی و پوچی بیرون می آورد. حکمت آفرینش هستی و آدمی با رستاخیز، درست می شود و زندگی، هدف مشخص و معینی می یابد و قوانین الهی و آموزه های دیگر آن، ارزش و اعتبار یافته و ربوبیت الهی در کنار مالکیت یوم دین، خود را نشان می دهد.

بر این اساس است که در آموزه های اسلامی، معاد در کنار اصولی چون توحید و نبوت و امامت و عدالت قرار می گیرد و بنیاد هستی شناسی و دینداری را پدید می آورد.

نمونه های حشر

با این همه از سوی همگان تردیدهایی نسبت به اصل معاد و چگونگی و کیفیت آن مطرح می شود و حتی دینداران بلکه پیامبرانی پرسش هایی را درباره آن به ویژه چگونگی معاد و رستاخیز بیان می کنند که پرسش حضرت ابراهیم(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند درباره چگونگی و کیفیت رستاخیز از جمله معروف ترین آن هاست.

خداوند در آیه ۰۲۶ سوره بقره گزارش می کند: ابراهیم گفت: ای پروردگار من، به من بنمای که مردگان را چگونه زنده می سازی گفت: آیا هنوز ایمان نیاورده ای؟ گفت: بلی، ولکن می خواهم که دلم آرام یابد گفت: چهار پرنده برگیر و گوشت آنها را به هم بیامیز، و هر جزئی از آنها را بر کوهی بنه، پس آنها را فراخوان شتابان نزد تو می آیند، و بدان که خدا پیروزمند و حکیم است.

همین مسئله برای یکی دیگر از پیامبران (عزیر) پس از روایت روستائی ویران و هزاران نفر از مردم که به لرزش زمینی یا در جنگی کشته شده و جسدهایشان بر روی زمین پراکنده بود مطرح می شود یا مانند آن کس که به دهی رسید، دهی که سقفهای بناهایش فرو ریخته بود، گفت: از کجا خدا این مردگان را زنده کند؟ خدا او را به مدت صد سال میراند آنگاه زنده اش کرد و گفت: چه مدت در اینجا بوده ای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز گفت: نه، صد سال است که در اینجا بوده ای به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به خرت بنگر، می خواهیم تو را برای مردمان عبرتی گردانیم، بنگر که استخوانها را چگونه به هم می پیوندیم و گوشت بر آن می پوشانیم. چون قدرت خدا بر او آشکار شد، گفت: می دانم که خدا بر هر کاری تواناست. (بقره آیه ۹۲۵)

بنابراین ، مسئله رستاخیز دغدغه عمومی و همگانی است و حتی پیامبرانی را نیز به خود مشغول داشته است. این گونه است که بخش مهمی از آیات قرآنی برای پاسخ گویی به پرسش ها، شبهات و مسایل رستاخیز فرو فرستاده شده است.

یکی از این دسته از آیات قرآنی که به پاسخ گویی و تبیین مسئله رستاخیز اشاره دارد، آیاتی است که به چگونگی رستاخیز زمین پس از مرگ زمستانی توجه می دهد.

قرآن با بهره گیری از نشانه های موجود در رستاخیز بهار پس از مرگ زمستانی، می کوشد تا آدمی را به جنبه ها و ابعادی از رستاخیز آشنا سازد؛ زیرا آشنایی و پذیرش رستاخیز به شیوه ای که قرآن ترسیم می کند، زندگی انسانی را چون متحول و دگرگون می سازد که غیرقابل توصیف و تحدید می باشد.

رستاخیز، میوه زندگی

از نظر قرآن، رستاخیز، تنها زندگی دیگر و یا ادامه و استمرار این زندگی نیست؛ بلکه رستاخیز، زمانی است که زندگی انسان به بار می نشیند و میوه می دهد. از این رو، قیامت ازنظر مکانت و ارزش، در جایگاه ویژه و مهمی می نشیند.

درحقیقت انسان در طول زندگی خویش در این دنیا، همانند کسی است که تخمی رامی کارد و آن را در شرایط مساعد و مناسب و با کاشت و داشت خوب می پروراند تا به کمال برسد ولی زمان برداشت آن در بهاری است که پس از زمستانی سخت می رسد؛ زیرا می بایست برای کمال یابی در شرایطی قرارگیرد که میوه و باری خوب دهد. از این رو در روایات، دنیا به مزرعه ای تشبیه شده که فصل درونی آن رستاخیز و در جهانی دیگر است: الدنیا مرزعه الاخره .

انسان، در طول زندگی، در این پائیز خویش، انواع و ا قسام تخم ها را می کارد و با آبیاری و داشت، می کوشد تا آن ها را پرورش دهد، تا در بهاری دیگر از میوه و بار آن بهره گیرد. باران بهاری رستاخیز که جان آدمی را می نوازد او را از خواب زمستانی مرگ برمی انگیزد و بار و بر می دهد.

خداوند در آیه ۵۷ سوره اعراف می فرماید: و اوست که پیشاپیش رحمت خود، بادها را به بشارت می فرستد. چون بادها ابرهای گران بار را بردارند، ما آن را به سرزمین های مرده، روان سازیم و از آن باران می فرستیم و با باران هرگونه ثمرها را می رویانیم. مردگان را نیز این چنین زنده می گردانیم شاید پند گیرید.

البته آیات بسیاری به این مسئله اشاره دارد که مبنای همه آن ها، تبیین رستاخیز هستی به کمک نشانه های موجود در آفاق و انفس است.

غیر از آیه ۵۷ سوره اعراف می توان گفت که آیات ۱۹ و ۲۴ و ۵۰ سوره روم و ۵ و ۶ سوره حج و ۳۹ سوره فصلت و ۱۱ زخرف و ۱۱ و ۳۳ تا ۳۵ یس و ۹۵ انعام و ۶۴ نمل و ۹ فاطر نیز برخاستن مردگان از قبرها را به حیات دوباره زمین در بهار تشبیه کرده است. در این آیات مطالبی گوناگون درباره حقیقت رستاخیز ازجمله درباره امکان و وقوع آن و هم چنین چگونگی رستاخیز و مسئله آسان بودن آن نسبت به آفرینش ابتدایی آن بیان شده است تا آدمی را از شر شبهات و پرسش های بی شماری رهایی بخشد که دل و جانش را مشغول داشته است.

تأکید قرآن بر مسئله زنده کردن زمین مرده برای اثبات و نیز چگونگی و آسانی امر رستاخیز، از آن روست که آدمی را نسبت به امکان و وقوع و حتی کیفیت رستاخیز به کمک نشانه های موجود دنیوی آشنا و آگاه سازد و زمینه را برای بهره گیری از اصل رستاخیز و معاد فراهم آورد تا انسان را به این طریق در مسیر کمالی و آموزه های وحیانی قرار دهد و اطاعت و تعبد را در او تقویت نماید.

به سخن دیگر، قرآن برای اثبات این که معاد و احیای مردگان کاری ناممکن نبوده و خداوند بر انجام آن توانا است، احیای زمین که در همین دنیا به طور مکرر رخ می دهد را یادآوری می کند، چنان که می فرماید:

از نشانه های تدبیر الهی این است که تو، زمین را خشک و تهی از گیاه می بینی، پس آن گاه که آب بر آن نازل نماییم، حرکت کرده و بالا می آید، به درستی که آن کس که زمین را احیاء نمود، احیاءکننده مردگان می باشد، حقاً که او بر هر کاری توانا است. (فصلت، آیه ۳۹)

و نیز می فرماید: «به نشانه های رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگ آن زنده می کند، او احیاءکننده مردگان و به هر چیزی توانا است. (روم، آیه ۵۰)

و نیز می فرماید: زمین را پس از مردن، زنده می کند، و شما نیز این گونه از زمین خارج می شوید.(روم آیه ۱۹)

در این آیه سخن از مرگ زمین است که در زمستان در برخی از مناطق و یا در تابستان به دنبال آفتاب سوزان و خشکی در برخی از مناطق دیگر هرسال اتفاق می افتد. در این زمان هاست که همه زمین درحالتی از مرگ قرار دارد. در بیابان های آفریقا که پر از علف های بلند به نام ساوان است، با گرمای شدید چنان طبیعت زمین، خشک می شود که گیاهی در آن دیده نمی شود. در هیچ کجای آن آبی نیست و همه گیاهان چنان خشک شده اند و بادها آن ها را به این سو و آن سو می برد که گویی هیچ گاه رنگ زندگی را به خود ندیده اند. اما با بارش باران ها، چنان گیاهان به سرعت در آن می رویند که دشت ازگلزارهای زیبا با علف های بلند پدید می آید و انواع و اقسام جانوران وپرندگان و حشرات در آن به این سو و آن سو می دوند و می پرند که گویی هرگز رنگ مرگ را ندیده و نچشیده اند.

انسان نیز این گونه می میرد و از دنیا بیرون می رود. بدیهی است آن چه محکوم مرگ می شود و حیات او متوقف می گردد، روح انسان نیست، بلکه بدن او می باشد. در این زمان جان ها از تن بیرون می رود و به شکل جمادی درمی آید که گویی هرگز رنگ حیات و زندگی به خود ندیده است و تن ها نیز برای مدتی ازمیان می رود.

نکته ای که قرآن در آیات نسبت به آدمی تبیین می کند، نسبت دادن مرگ و حیات به بدن است. بنابراین تشبیه احیای مردگان به احیای بدنهاست نه جان ها، به ویژه این که کلمه «تخرجون» در آیه اخیر گویای این مطلب است که انسان ها بسان گیاهان که از دل خاک بیرون می آیند، از زمین خارج می شوند، و آن چه در درون زمین جای می گیرد بدن هاست نه ارواح.

به سخن دیگر، خداوند مرگ را به تن های آدمیان نسبت می دهد، اما جان آن ها را به توفی می گیرد ودر نزد خود حفظ و نگه می دارد تا زمانی که در رستاخیز، آن جان ها را به تن ها بازمی گرداند.

رستاخیز، فرآیندی دیگر برای زمین

از آیات قرآنی به دست می آید که زمین وآسما ها در یک فرآیند زمانی بس طولانی، به شکل مناسب زیست درآمده است. از این فرآیند زمانی به شش دوره زمانی یاد شده و هریک از آن دوره ها شرایط خاصی را پدید آورده اند تا آن که در نهایت به قابلیت زیست بشری رسیده است.

به نظر می رسد که قیامت نیز این گونه است؛ زیرا در یک فرآیندی همه هستی چون طی سجل در هم پیچیده می شود و هستی جمع می گردد و پس از مدت زمانی که برای ما بسیار است، خداوند خود همه هستی را توفی می کند و موجود جانداری باقی نمی ماند. در این دوره که از آن به دوره جباریت و قهاریت یاد می شود خداوند تنها موجودی است که باقی است و ندای لمن الملک الیوم سر می دهد که پاسخی نمی یابد. البته همه به فنای ذاتی به ذات الهی بقا دارند ولی حالتی ندارند که پاسخ گو باشند.

پس از این دوره خداوند، دوباره در یک فرآیند زمانی، هستی را دوباره می آفریند و به شکل نوین در می آورد که از آن به «یوم تبدل الارض غیر الارض و السموات» یاد شده است. در این زمان طولانی است که شرایط مناسب برای زیست بشر فراهم می آید و دوباره باران می بارد تا جسم ها قابلیت آن را پیدا کنند تا جان ها به آن بازگردد. برخی از آیات قرآن، بیانگر این مطلب می باشند که چگونگی زنده شدن مردگان همانند زندگی یافتن نخست آنان است، یعنی همان گونه که در آغاز از زمین پدید آمده اند، بار دیگر نیز از زمین بیرون می آیند. چنان که می فرماید: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری». (طه آیه ۵۵)

شباهت این خلقت دوباره با خلقت نخست، بسیار می باشد و تنها تفاوت آن است که در این بخش از دوره هستی، مساله پاداش ارواح براساس زندگی پیشین ایشان در دنیا می باشد. بنابر این، انسان ها زمانی در آخرت زنده می گردند که شرایط زیست آن جهان در یک فرآیند پیچیده برای انسان فراهم آید. در روایات از این مساله به بارش باران یاد شده است. به این معنا که زمانی ارواح بشر به تن هایشان باز می گردد که شرایط برای بارش باران فراهم آید. چهل روز این باران می بارد. از آن جایی که هر روز خداوند با توجه به مورد، تفاوت بسیاری با روزهای بشری دارد می توان از آن به دوره های چهل گانه یاد کرد؛ زیرا در برخی از آیات، هر روز خداوند، در حکم هزار سال و پنجاه هزار سال و یا کم و بیش تر از سال هایی که ما می شماریم معرفی شده است. (سجده آیه ۵ و معارج آیه ۴)

معاد از منظر روایات

روایات چندی به جزئیات مساله معاد پرداخته است که یکی از آن ها را در این جا مطرح می کنیم. در روایت است که مردی مادی مسلک نزد امام صادق (ع) می آید ودر ضمن پرسش ها و شبهات خود به مساله معاد می پردازد. وی از امام جعفر صادق می پرسد: چگونه این بدن انسان دوباره بر می گردد، در حالی که عضوی از آن خوراک حیوانات و عضوی به صورت گل در دیواری قرار گرفته است؟

حضرت فرمودند: همان کسی که او را از هیچ به وجود آورد و بدون سابقه ای شکل داد می تواند او را به آن گونه که شروع کرده بود برگرداند.

مرد مادی درخواست توضیح بیشتر کرد. حضرت فرمودند: بعد از مرگ، روح در جایگاه خود اقامت دارد: روح نیکوکاران در وسعت و روشنایی، و روح بدکاران در تنگی و تاریکی. بدن به همان خاک بر می گردد و آنچه درندگان و جانوران بخورند همه در خاک محفوظ است .

به هنگام قیامت، بارانی از آسمان فرو می ریزد که باران بعث و نشور است؛ و همان طور که باران های دنیا سبب روییدن دانه های خشک و مرده گیاهان است، آن باران سبب رویش دوباره استخوان ها و اجزای پوسیده می شود. زمین زیرو رو و خاک های بدن ها جدا می شود، مانند جدا شدن ذرات طلا که با شستشو از خاک جدا می شود؛ و بر روی آن، چون ساختمان اولیه اش صورتگری می شود، آن طور که در رحم ها صورتگری می شد؛ و همان گونه که خداوند در خاک، نقش آدم را زد، در این خاک، نقش انسانها را خواهد زد. روح به اذن پروردگار به آن خاک های شکل گرفته توجه می کند و آنها زنده می شوند و هیچ کس نمی تواند خود را انکار کند، زیرا خود را کامل و تمام می بیند.

در این روایات سخن از باران هایی است که موجب می شود تا دوباره استخوان و اجزای پوسیده رویش کند. این بدان معناست که باران های قیامتی شرایط مناسب برای زیست بشر فراهم می آورد. بنابر این جهان آخرت در یک فرآیندی شکل می گیرد و باران های آن شرایط زیستی برای ایجاد دوباره تن های بشر را فراهم می آورد. تنها تفاوتی که میان ایجاد تن ها و کالبدهای بشری در دنیا و آخرت وجود دارد آن است که این بدنها به شکل کامل در بیرون شکل می گیرند نه در درون رحم های مادران، بنابر این می توان آن را همانند کالبدهای آدم دانست که در روایت بدان تصریح شده است.

خداوند در یک فرآیند، تن ها را می رویاند و در بیرون از ارحام به آن ها صورت می بخشد و روح و جانشان را در آن ها قرار می دهد، زیرا آن چه از انسانیت اصالت دارد جان و روح اوست و بدن ها همانند آن چه در دنیا هر روزه می روید و از بدن جدا می شود و به زمین باز می گردد، تنها ابزار کار روح می باشد نه اصل آن:

توجه در آیات آفاقی و انفسی که برای تبیین و ترسیم و حقانیت، در همه جا وجود دارد، امری لازم و ضروری است تا آدمی حقیقت خود و زندگی را بیابد و بشناسد و در مسیر زندگی کمالی اش از آن بهره گیرد. باشد تا با بهار طبیعت، دقت و مطالعه درستی از زندگی خود داشته باشیم و از آن عبرت و پند گیریم و در اندیشه رستاخیز خویش باشیم.

محمد رئوفی