فرق کرامت با فضیلت چیست؟

از مهم ترین و بزرگترین نعمت هایی که خداوند سبحان به انسان بخشیده است، نعمت کرامت و فضیلت انسانی می باشد که از مقام خلافت الهی انسان، سرچشمه می گیرد.

کرامت، مربوط به شرافت ذاتی شیء می شود و فضیلت، برتری او را نسبت به غیر بیان می کند.

از جمله جلوه هایی که کرامت انسانی را نمایان می کند می توان به علم به اسماء، مقام خلافت الهی، تسخیر آسمان و زمین برای او و بصیرت بر خویشتن اشاره کرد.

احسن المخلوقین بودن انسان و برخورداری از غضب قوی تر، مربوط جلوه فضیلت انسانی است. در نهایت به این نتیجه می رسیم که انسان زمانی ارزش پیدا می کند و شایسته مقام خلافت الهی می شود که با الگو گیری از قرآن، نفس خود را بتواند از هواهای نفسانی و شیطانی برهاند.

براساس آیه شریفه «و لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ … وفَضَّلنهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلا»، خداوند به انسان هم کرامت و هم فضیلت داده است.

 

میان کرامت و فضیلت چه تفاوتى است؟

برخی می‌ گویند؛ کرامت، ناظر به شرافت ذاتی شیء است که ویژه او است و مقایسه با غیر در آن لحاظ نمی‌ شود؛ برخلاف فضیلت که مقایسه با غیر، رکن آن است.

به بیان دیگر؛ تکریم و کرامت یک معنای نفسی و مستقل است و آن عبارت است از این که خداوند انسان را با شرافت و با کرامت قرار داد.

در تکریم کارى به غیر نیست، بلکه تنها شخص مورد تکریم در نظر است که داراى شرافت و کرامت شود. ولی تفضیل یک معنای نفسی و اضافی است و آن عبارت از این است که با اشتراک دو فرد در اصل بخشش، به یکی بیشتر از دیگری عطا نمود.

به بیان روشن‌تر، کرامت انسان نشان دهنده آن است که وی حقیقتاً از لحاظ وجودی دارای امتیاز و برجستگی است؛ اما افزون بر تکریم انسان، خداوند وی را بر بسیاری از موجودات برتری داده است.

بنابراین مقصود از فضیلت انسان نسبت به بسیاری از مخلوقات، این است که هر چیزی که به موجودات دیگر داده شد، بیش از آن به انسان عطا شده است. ممکن است چیزی به انسان داده باشد که اصلاً اندکی از آن ‌را به حیوان نداده باشد.[۱]

بعضى هم می‌گویند؛ این احتمال نیز بسیار نزدیک به نظر می ‌‌‏رسد که کرامت به جنبه ‌‏هاى مادى اشاره داشته باشد و فضیلت، به مواهب معنوى؛ زیرا کلمه «فَضّلنا» غالباً در قرآن به همین معنا آمده است

برخی نیز بر این باورند که؛ کرامت مربوط به امور ذاتی و طبیعی است، و فضیلت مربوط به اموری است که انسان با تلاش و کوشش خویش به دست می ‌‌آورد و اکتسابی است؛ یعنی کرامت اشاره به مواهبى است که خدا ذاتاً به انسان داده، و فضیلت اشاره به فضائلى است که انسان به توفیق الهى، به دست می‌آورد.

گروهی معتقدند؛ تکریم، گرامى داشتن به وسیله نعمت است و مستلزم این نیست که کسى را که به وسیله نعمت‌‌ ها گرامى می‌‌‏ دارند، برتر هم باشد؛ از این‌ رو پس از ذکر تکریم، تفضیل را آورد تا مطلب را تمام کرده باشد.

برخى گفته‌‏‌اند؛ تکریم مربوط به نعمت‌‌ هاى دنیا و تفضیل مربوط به نعمت‌‌ هاى آخرت است.

عده‌ای بر آنند؛ تکریم، به نعمت ‌هایى است که باعث صحت تکلیف می ‌‏شوند و تفضیل، به تکلیفى است که انسان را در معرض منزلت ‌‏هاى عالى قرار می‌‏ دهد.[۲]

بعضى هم می‌گویند؛ این احتمال نیز بسیار نزدیک به نظر می ‌‌‏رسد که کرامت به جنبه ‌‏هاى مادى اشاره داشته باشد و فضیلت، به مواهب معنوى؛ زیرا کلمه «فَضّلنا» غالباً در قرآن به همین معنا آمده است.[۳]

 

جلوه های کرامت انسان

کرامت انسانی که مربوط به ویژگی ها و خصوصیات ذاتی آدمی است، جلوه های گوناگونی دارد که قرآن کریم در جاهای مختلفی به آنها اشاره کرده است:

۱- علم به اسماء: بر اساس قرآن، انسان تنها موجود شایسته شناخت اسمای حسنای الهی است: « و عَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ کُلَّها» (بقره: ۳۱)

کرامت انسان نشان دهنده آن است که وی حقیقتاً از لحاظ وجودی دارای امتیاز و برجستگی است؛ اما افزون بر تکریم انسان، خداوند وی را بر بسیاری از موجودات برتری داده است. بنابراین مقصود از فضیلت انسان نسبت به بسیاری از مخلوقات، این است که هر چیزی که به موجودات دیگر داده شد، بیش از آن به انسان عطا شده است. ممکن است چیزی به انسان داده باشد که اصلاً اندکی از آن ‌را به حیوان نداده باشد

۲- خلافت: انسان از نگاه قرآن کریم وجودی جامع دارد که او را شایسته مقام خلافت کرده است و همین خلافت الهی، جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند.

خدا انسان را که وجود عنصری او در زمین است، جانشین خود قرار داده است: «اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَهً» (بقره:۳۰) (تفسیر انسان به انسان، جوادی آملی، صفحه ۲۱۸)

کرامت انسان مرهون خلافت اوست؛ زیرا جانشینِ موجود کریم از کرامت برخوردار است و چنین کرامتی که از ناحیه خلافت الهی باشد، بهره غیر انسان نیست. لذا تعبیری که درباره انسان شده است، درباره هیچ موجود دیگر نشده است. (سروش هدایت، جوادی آملی، جلد۱، صفحه ۳۰)

۳- تسخیر آسمان و زمین برای او: خدای سبحان، آسمان و زمین و آنچه در آنهاست را مسخَّر خلیفه خود کرده است که روی زمین زندگی می کند: «وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا» (جاثیه:۱۳)

۴- بصیرت بر خویشتن: در آیات ستایش از انسان آمده است که او بصیرت دارد: «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ» (قیامت:۱۴) (تفسیر انسان به انسان، جوادی آملی، صفحه ۲۲۱)

 

پی نوشت ها:

[۱]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۳، ص ۱۵۶، جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص ۲۱۶

[۲]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۶، ص ۶۶۲- ۶۶۳

[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۱۲، ص ۱۹۹

فرآوری: محمدی

بخش قرآن تبیان

منابع:

سایت رضوان علم (پایگاه تخصصی معارف اهل بیت علیهم السلام)

سایت اسلام کوئست

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس