در آوای سنگین سکوت امشب !

در آوای سنگین سکوت امشب ،
در دست افشانی رویا در ظرافت یک متن ،
در راز ناشناخته‌ی زیستن ؛
تو را عاشقانه می‌خواهم …

در پوچی یک توهم در اوج وصال ،
در سودای محکومانه‌ی عشقی ،
در رویای مشکوکانه‌ی وصلی ؛
تو را مجنون‌وار می‌کاوم ….

در پژواک اندیشه‌هایم ،
در سایه‌ی آرزوهایم ،
و در اوج فاصله‌ای میان کام و دل ؛
تو را می‌خواهم …

در سادگی یک غزل ،
در شور یک عشق ،
در وجد عارفانه‌ی یک نیایش ،
در تبلور یک رویا ؛
تو را می‌خواهم …

مرا در بی‌کسی امشب ،
در غربت لحظه لحظه ی تنهاییم ،
دریاب …

مرا در دریای بی‌کران زندگی ،
و در ویرانه‌های وجودی خسته ،
دریاب …

در بی‌صدا گریستن‌هایم ،
در عجزم از این غربت ،
مرا درک کن …

بار خدایا !

با وجود مهربان و گرمت ،
تار و پود فرسوده‌ی وجودم را از بین ببر ؛

با وجود نورانی خویش ،
پرده پرده‌ی تاریکی‌ام را نابود کن ؛

از تو می‌خواهم بر‌فراز دریای وجودت ،
افکار شناور مرا به اهتزاز در‌آوری ؛

از تو می‌خواهم در حجم تاریکی و هجوم غربت امشب ،
در سردی وجودم ،
مرا حامی باشی …

آمین یا رب العالمین …

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس