امتیاز قوم یونس(علیهالسلام) بر دیگر اقوام
در سیرهی حضرت یونس(علیهالسلام) آزمایش چنین بود که خطر به قوم تبهکار نزدیک شد و بر قوم او سایه افکند، اما پس از توسل آنان به خداوند، خطر قریب الوقوع رفع گردید. هم در مورد قوم یونس چنین شد و هم در مورد خود حضرت یونس: “لما امنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی و متعناهم الی حین.”(۱) نکتهی شایان ذکر این که عذاب الهی دوگونه است: جسمانی و روحانی. عذاب جسمانی آن است که به بدن یا مال یا فرزند و مانند آن آسیبی برساند و عذاب روحانی آن است که از مقامهای معنوی بکاهد و لذت مناجات با خدا را از کام انسان سلب کند و یا آبرو و حیثیت او را ببرد.
به یقین عذاب روحانی بدتر از عذاب جسمانی است، چنانکه روح و همهی شئون آن قویتر از جسم و اوصاف و عوارض آن است.
خداوند دربارهی قوم حضرت یونس میفرماید: ما آنها را رسوا نکردیم. ولی قوم مدین رسوا شدند. یعنی گذشته از این که جسم شان آسیب دید، حیثیت تاریخیشان نیز لکهدار شد. قوم ثمود و قوم عاد نیز بدینگونه رسوا شدند. خداوند آنها را هم مستأصل کرد و هم در تاریخ مفتضح شان ساخت. اما قوم یونس که توبه کردند، مجدداً از لطف الهی برخوردار شدند و خداوند به آنان حیات و تمتع و بهره دوباره داد و حیثیت بخشید و پیامبرشان را برای ادامه ی رهبری آنها اعزام کرد.
هجرت حضرت یونس از محیط مسئولیت و سفارت و رسالت خود فاصله گرفت، گرچه بر او واجب نبود با تحمل فشار زاید و سرسختی امت ناسازگار، در بین آنها بماند، اما بهتر از کاری که او کرده، ممکن بود.
هجرت حضرت یونس از محیط مسئولیت و سفارت و رسالت خود فاصله گرفت، گرچه بر او واجب نبود با تحمل فشار زاید و سرسختی امت ناسازگار، در بین آنها بماند، اما بهتر از کاری که او کرده، ممکن بود. مبلّغ دین الهی و مربّی جامعه انسانی باید مسئولیت خویش را تا آخرین لحظه انجام دهد. اینگونه نباشد که با مقداری فشار خسته شده، رسالت خود را ترک کند، چون تا آخرین مرحله انتظار پیروزی وجود دارد، زیرا احاطه بر همهی اسباب و علل و آگاهی از همهی موانع در اختیار خداست و انسان وسیلهای بیش نیست، زیرا او تنها چند صباحی را در این مقام و سنگر میماند.
آن کس که کار را به مقصد و ثمر میرساند، خداوند است. لقمان حکیم این چنین فرزند خود را پند میدهد: “واصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور”(۲)؛ بردباری و پایداری جزو عزم الامور است.انسان تا اهل عزم نباشد، نمیتواند در صحنههای سیاسی، نظامی، فرهنگی و مانند آن پیروز شود. از این رو پیامبرانی را که مسئولیت آنها خطیرتر بود و ایستادگی بیشتری میطلبید “اولواالعزم” گویند.
عذاب الهی دوگونه است: جسمانی و روحانی. عذاب جسمانی آن است که به بدن یا مال یا فرزند و مانند آن آسیبی برساند و عذاب روحانی آن است که از مقامهای معنوی بکاهد و لذت مناجات با خدا را از کام انسان سلب کند و یا آبرو و حیثیت او را ببرد.
اموری که انسان باید در آن مصمم و قاطع باشد و “ینبغی ان یعزم علیه”، التفات، عزم، مراقبت و محاسبت بیشتر و دایمی را میطلبد، تا انسان به هدفی که دارد موفق شود. گرچه هیچ امری، حتی یک نگاه جزئی یا حرکت کوتاه بدون تصمیمگیری انسان انجام نمیگیرد، لیکن ممکن است با پدید آمدن برخی از موانع آن عزم منهدم گردد و انسان عازم، مردّد شود ولی برخی از امور باید دربارهی آنها تصمیم جدی گرفت که چیزی مانع ادامهی تصمیم نگردد. صبر و مقاومت در برابر رویدادهای تلخ در فراز و نشیب آزمون، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و اجتهاد و مانند آن، از عزم الامور است.
یعنی انسان اگر مسئولیتی را در اینگونه امور پذیرفت، باید درباره ی آنها مصمم باشد و تا لحظه ی آخر از انجام آن کوتاهی نکند. از این رو خداوند، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را امر به صبر و استقامت میکند: “فاصبر لحکم ربّک ولا تکن کصاحب الحوت.”(۳)
پینوشتها:
۱- سوره ی یونس، آیه ۹۸ .
۲- سوره ی لقمان، آیه ۱۷.
۳- سوره ی قلم، آیه ۴۸ .
برگرفته از سیره ی پیامبران، آیه الله جوادی آملی .