خاطراتی از شهید همت

کنار نکش حاجی ۱)بسم الله را گفته و نگفته شروع کردم به خوردن . حاجی داشت حرف می زد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی می کرد. هنوز قاشق اول را نخورده...