قیام جهانی سالار شهیدان به چه دلیل قرآنی محقّق شد؟
این بحث نه برای آن است که ما کارِ معصوم را بخواهیم به وسیله قرآن مقبول قرار بدهیم چون کاری را که معصوم (علیه السلام) میکند حجت خداست، اگر خدای سبحان مطلبی را در قرآن بیان کرد برای همه ما حجت است و اگر خدای سبحان به معصومش دستور داد که کاری انجام بدهد برای ما حجت است، فعل معصوم، قول معصوم، تقریر معصوم مثل آیات قرآن کریم معصوم است، مصون از اشتباه است، یقیناً حجت است.
آنچه در این بحث مطرح میشود این نیست که این کار حجت است یا نه، چون قیام سیدالشهدا یک امر قطعی بود، همه ما میدانیم که حسین بن علی مبارزه را شروع کرد، اول از راه امر به معروف و نهی از منکر، اول با تعلیم کتاب و حکمت، اول با تزکیه نفوس، اول با اتمام حجت، بعد وقتی حمله کردند او دفاع کرد.
بحث برای آن است که قرآن کریم سخنی دارد که ثابت کند انسان برای حفظ مکتب تا آخرین لحظه باید اهل نثار و ایثار باشد یا نه، آیا قرآن کریم جامعه را به این سمت و سوی دعوت میکند یا نه، آیا وظیفه مردم این است که برای حفظ دین تا آخرین مرحله کوشا باشند یا نه، آیا مکتب آن قدر میارزد که انسان عزیزترین افراد خانوادهاش را فدای مکتب بکند یا نه، مکتب چیست که بشر این قدر باید فداکاری بکند، دین چقدر مهم است که انسان برای حفظ او باید از عزیزترین افراد بگذرد، محور بحث در این قسمت است که تبیین قرآنی نهضت ارائه شود نه برای بیان اینکه فعل معصوم آیا حجت است یا حجت نیست.
مشکل اصلی ما این است که ما خود را نشناختیم
مشکل اصلی ما این است که ما خود را نشناختیم نه از آغازمان باخبریم، نه از انجاممان باخبریم، لذا خوابمان بُرده و ما خوابآلود زندگی میکنیم جامعهای که خوابآلود باشد از آغازش بیخبر باشد، از انجامش بیخبر باشد، خود را هم نشناسد، در خواب باشد، حرف او حرف خوابآلوده است قیام و قعود او خوابآلوده است.
وجود مبارک نبی اکرم (علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) مثل سایر انبیا آمدند انسان را معرفی کردند که انسان چه کسی است، جهان را معرفی کردند که جهان چه چیزی است، پیوند انسان و جهان را تبیین کردند که این رابطه چگونه باید باشد.
جایگاه انسان در مثلت آفرینش
به انسان گفتند انسانا این مثلث اصلاش تویی آن ضلع مهم تویی، جهان را میبینی برای توست، جهان به تو مرتبط است نه تو با جهان، این پیوند انسان و جهان به این نیست که انسان بخواهد به جهان تکیه کند، بلکه جهان به انسان دارد تکیه میکند و اگر انسان نبود خدا جهانی را نمیآفرید.
این مثلث ضلع اصلیاش بشریت است یعنی این ضلع اصلی مثلث انسان، عالم و آدم و پیوند بین این دو این ضلع اصلی انسان است، جهان برای انسان است و جهان را انسان میگرداند نظم جهان، خوبی جهان، بدی جهان به وسیله خوبی و بدی انسان است و روزی کل این جهان عوض میشود. این معارف را انبیا به ما آموختند.
بسیاری از مردم خواباند
در بسیاری از آیات قرآن کریم ذات اقدس الهی وقتی کفر کافران را نقل میکند، نفاق منافقان را نقل میکند، دسیسه بداندیشان نفاقی را ذکر میکند میگوید اینها خودشان را نشناختند با یک بیان دلسوزانه میفرماید اینها خودشان را نشناختند نمیدانند چه چیزی هستند در همان اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» وقتی میفرماید اینها دارند نیرنگ بازی میکنند، خُدعه میکنند، با انبیا خدعه میکنند، با اولیا خدعه میکنند فرمود اینها ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ اما ﴿وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ﴾[۱] اینها دارند با خودشان نیرنگبازی میکنند منتها نمیدانند.
این معنا بخش دیگر هم همین طور است فرمود وقتی شما به منافقات میگویید افساد نکنید، جامعه را فاسد نکنید، آلوده نکنید میگویند ما مصلحایم قرآن کریم میفرماید: ﴿أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لاَ یَشْعُرُونَ﴾[۲] اینها دارند فساد میکنند ولی نمیدانند چکار میکنند، چرا نمیدانند چکار میکنند؟ برای اینکه انسان خوابآلوده اگر لگد زده چراغ را خاموش کرده یا لگد زده ظرفی را شکسته یا لگد زده به کسی آسیب رسانده این اهل درک نیست کارش خوابآلود است «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا»[۳] بسیاری از مردم خواباند و انبیا آمدند اینها را دارند بیدار میکنند که این حرف تو علیه خود توست داری به آتش نزدیک میشوی با آتش بازی نکن.
سالار شهیدان حسین بن علی بن ابی طالب دید مردم در جاهلیت گرفتار انحرافات فکری بودند، انحرافات اخلاقی داشتند، انحرافات اقتصادی داشتند، انحرافات سیاسی و اجتماعی داشتند آلوده بودند و آن آلودگیهایی که همهتان میدانید اسلام آمد این آلودگیها را برطرف کرد، افراد را روشن کرد، عدل اجتماعی را تا حدودی اقامه کرد، احیا کرد با تلاش و کوشش با رحلت رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) دوباره اینها برگشتند به همان جاهلیت کُهن، به همان اوضاع عرب قبل از اسلام.
من قیام کردم تا امر به معروف کنم
وجود مبارک ابی عبدالله بیست سال این صحنه را تحمل کرد یعنی ده سال در زمان امامت امام مجتبی(سلام الله علیه) تحمل کرد، ده سال هم بعد از امام حسن تمام این صحنهها را تحمل کرد، گاهی موعظه کرد، گاهی نامه مینوشت، گاهی سخنرانی میکرد البته نه به طور فعال شدید چون اموی به وسیله معاویه نمیگذاشتند به این وضع وجود مبارک حسین بن علی فعال باشد، بعد دید هیچ چاره ندارد معاویه که مستقر شد کاملاً جوامع آن روز را به سَمت جاهلیت قبلی بر گردادند، لذا حضرت وقتی که دارد قیام میکند فرمود من قیام کردم تا امر به معروف کنم، نهی از منکر کنم، مردم را صالح کنم، به سیره پیغمبر برگردند، به سیره علی بن ابی طالب برگردند، خودم به همین سیرهها عمل میکنم.
بنابراین اصل این مکتب را سالار شهیدان تشریح کرد فرمود این ﴿وَ لکِنْ لاَ یَشْعُرُونَ﴾[۴] ﴿لاَ یَشْعُرُونَ﴾ را برای مردم شرح داد در همین سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چند جا که دارد اینها نمیدانند چکار بکنند، گاهی در آن بخش پایانی فرمود: ﴿لاَ یَعْلَمُونَ﴾ گاهی دارد ﴿لاَ یَشْعُرُونَ﴾ گاهی دارد ﴿لاَ یَفْقَهُونَ﴾[۵] فرمود ﴿أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لکِن لاَ یَعْلَمُونَ﴾[۶] اینها سفیهاند، ولی نمیدانند که سفیهانه حرف میزنند.
از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) سؤال کردند در این جریان و نهضت و قیام و مقاومت چه کسی پیروز شد؟ فرمود ما، با اینکه حضرت را با زنجیر وارد شام کردند، فرمود ما پیروز شدیم ما رفتیم مکتب را زنده کردیم، انسانیت انسان را به او نشان دادیم، آن هویت اصلی را به آنها نشان دادیم، کند و کاو کردیم این معدن را ارائه کردیم خیلیها فهمیدند و دین زنده شد و اگر میخواهید بفهمید که ما پیروز شدیم یا نه، هنگام نماز اذان و اقامه بگو، ببین نام چه کسی را میبری ما رفتیم این نام را زنده کردیم و برگشتیم.
تمام هویّت ما به وسیله حسین بن علی(ع) روشن شد
تمام هویّت ما به وسیله حسین بن علی(سلام الله علیه) بعد از آن جریان رحلت رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) روشن شد، اگر ما در بازار جهان خود را به آفتاب بفروشیم ضرر کردیم، خود را به ماه بفروشیم ضرر کردیم، خود را به این راه شیری بفروشیم ضرر کردیم، از ما گرانتر احدی نیست، چون ابدیت برای ماست و ذات اقدس الهی آن بهشت را برای ما فراهم کرده است هر چه انسان بخواهد در آن بهشت هست.