مرداب متعفنی به نام دروغ

دروغ، رفتاری است که در فرآیند کلی رفتار انسان ها ثبت شده، جاافتاده و در شرایط مختلف، با اشخاص مختلف به کار برده می شود.

دروغگویی به عنوان یک رفتار ناسالم و نابهنجار، از سوی همه انسان ها در طول تاریخ بشریت ناپسند شمرده می شود: «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقًا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ»؛ «و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت، گفت: آیا می خواهید مردی را بکشید به خاطر اینکه می گوید: پروردگار من «اللّه» است، در حالی که دلایل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟ اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت؛ و اگر راستگو باشد، (لااقل) بعضی از عذاب هایی را که وعده می دهد، به شما خواهد رسید؛ خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست، هدایت نمی کند».

دروغ، رفتاری است که در فرآیند کلی رفتار انسان ها ثبت شده، جاافتاده و در شرایط مختلف، با اشخاص مختلف به کار برده می شود. عمل دروغ را نه تنها در گفتار و نوشتار که در رفتار و کردار و در فکر و نگاه و سکوت هم می توان بازشناخت. قرآن برای دروغگویی علت هایی را بیان می کند که از آن جمله، مسئله ضعف و قدرت است؛ یعنی هرگاه رابطه میان دو طرف، قدرت یکی و ضعف دیگری باشد، شخص ضعیف می کوشد ضعف و سستی خویش را از راه دروغگویی بپوشاند. برای مثال وقتی در نظام اسلامی، رابطه میان امت و امام براساس نظام تولی باشد، شهروندان به سادگی و آسانی سخن حق را می گویند و مخالفت خویش را در شورا و مشارکت های سیاسی اعلام می کنند، اما یقیناً در همین جامعه میان برخی شهروندان با نظام نوعی اعمال قدرت وجود دارد که هرچند از سوی دولت و امام اعمال نمی شود، ولی از سوی شهروندانی خاص احساس می شود. این شهروندان خاص، همان منافقان هستند که اعمال قدرت را احساس می کنند و می کوشند تا به نوعی از آن رهایی یابند؛ هم چنانکه خداوند می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ «آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند، ریختند؟! آن ها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد می کنند (که از شما هستند)، در حالی که خودشان می دانند (دروغ می گویند)». این افراد معتقدند که حقوقشان رعایت نمی شود. بنابراین به شیوه نفاق و دروغ روی می آورند و برای رهایی از فشار قدرت، به دروغ متوسل می شوند. استمرار دروغگویی، آدمی را نه تنها از حالت تعادل بیرون می برد و شخصیت اجتماعی وی را خدشه دار و اعتماد عمومی را نسبت به وی سلب می کند؛ بلکه در بلندمدت موجب می شود تا شخص به کفر گرایش یافته و از درک حقیقت، هدایت واقعی، رستگاری محروم وگرفتار نفاق در دین شود. برخی برای رهایی از فشار قدرت یا احساس فشار قدرت ظالمانه، به سمت دروغگویی گرایش می یابند و معتقدند که می توانند با دروغگویی، خود را از آسیب های احتمالی قدرت و اعمال آن دور نگه دارند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ «آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند، ریختند؟! آن ها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد می کنند (که از شما هستند)، در حالی که خودشان می دانند (دروغ می گویند)». برخی نیز برای فریب دیگران از آن استفاده می کنند: «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی»؛ «ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا می خواهی تو را به درخت زندگی جاوید و ملکی بی زوال راهنمایی کنم؟».

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس