امام حسین (ع) و ایرانیان..!

کورت فریشلر آلمانی در مورد امام حسین ، کتاب «امام حسین و ایرانیان » را نوشته است . فریشلر در این کتاب اسناد و مدارک را دقیقاًثبت نکرده است و به حضور نماینده امام در ایران «شهر ری » و آشنایی کم و بیش امام حسین به زبان فارسی و علاقه متقابل امام و ایرانیان ، و حرکت امام حسین از مکه به کربلا و فعالیت مسلم بن عقیل در کوفه و حادثه کربلا و اوضاع ایران و تأثیر خون حسین و نفرین زینب (س) در سقوط اموی اشاره نموده است .
کورت فریشلر طرفداری کارگر ایرانی در کوفه به نام عباس بذائی (اردبیلی ) از مسلم بن عقیل و کشته شدن او توسط سربازان محمد ابن اشعث را ذکر نموده فریشلر در مورد جنگ تن به تن در روز عاشورا می گوید: «در عاشورا جنگ تن به تن از بامداد تا ظهر ادامه داشت و تو گویی قضا و قدر تعمد داشت که آن روز، جنگ به آن شکل ادامه پیدا کند… که تا آخرین لحظه ناظر صحنه های از خود گذشتگی سربازان حسین و خود او بشوند و حتی اندکی از آن فاجعه ها از نظرشان محو نگردد».
در مورد علاقه ایرانیان و حمایت آن ها از امام حسین ، فریشلر به نقل از ابو علی سیمجور ذکر می کند که عده ای از ایرانیان کوفه به سوی قادسیه رفتند و به کربلا رسیدند… و خود را به امام حسین رساندند. حسین گفت : پس بدانید که من و کسانی که نسبت به من وفا دارند فردا به قتل خواهیم رسید و شما از راهی که آمده اید برگردید تا کشته نشوید… ایرانی ها گفتند: کشته شدن در راه تو برای ما سعادت است … که بین (۲۰ تا ۳۰) نفر مرد ایرانی در کربلا ماندند و فقط اسم (برویج = پرویز) معلوم است .

همچنان که ذکر شد در این کتاب اسناد و مآخذ دقیقاًدرج نشده است و مورخان نیز در این مورد (شرکت ایرانیان در کربلا) سخنی ذکر نکرده اند که فریشلر در این مورد می گوید: «مورخان نام ایرانی ها را تعمداًذکر نکرده اند؛ زیرا خلفای عباسی با آن که به کمک ایرانی ها سر کار آمدند با ایرانی ها عداوت داشتند خلفای اموی نیز خونخوارترین افراد را مأمور اداره ایرانیان می نمودند و نمی توان تردید داشت که یکی از علل علاقه مندی ایرانیان به علی و فرزندانش ناشی از کینه بنی امیه به ایرانیان بود و علی (ع) و فرزندانش بر عکس بنی امیه به ایرانیان علاقه داشتند… مورخان به خاطر بیم از بنی امیه اسم ایرانیان را که از حسین حمایت کردند از قلم انداختند».

در این کتاب به شرکت (۲۰ تا ۳۰) ایرانی در کربلا و شهادت آن ها به نعمان بن ابی عبدالله و قاضی سعد الدین ابوالقاسم عبدالعزیز معروف به ابن براج استناد نموده است .
فریشلر معتقد است که کاروان حسین در کربلا حداکثر ۲۰۰ نفر بوده و حال آن که حداکثر سپاه پیاده و سوار علیه امام سی هزار نفر بودند.
حماسه حسینی با توجه به مقایسه دو سپاه یکی از حماسه های رزمی بزرگ جهان است : «کشته شدن حسین و یارانش قطع نظر از هر نوع نظریه ایدئولوژی از لحاظ شجاعتی که از آن مرد (بزرگ ) و یارانش به ظهور رسید، یکی از حماسه های رزمی بزرگ جهان است آدمی وقتی نوشته مورخان را در خصوص روحیه حسین (ع) می خواند،حیرت می کند که آن مرد دارای چه ایمان و اراده ای بود که آن موقع از مشاهده سر شکافته و خونین پسرش (علی اکبر) … گریه نکرد و ننالید و گفت خدایا این قربانی را در راه دین برحق خود، اسلام بپذیر.
به نظر می رسد که فریشلر به جای علی اصغر، علی اکبر را نوشته است .
چرا که پس از اصابت تیر حرمله بن کاهل اسدی به علی اصغر (ع) امام حسین (ع) خون او را به آسمان پاشید که حتی قطره ای از آن خون به زمین نیفتاد.
از نظر کورت فریشلر، نطق زینب در کوفه هم در مردم تأثیر نمود و هم روحیه نستوه و خلل ناپذیر او را نشان داد و هم جوابی دندان شکن در جمع به عبیدالله زیاد داد.
«نطق زینب در مردم خیلی اثر نمود… اولین بار بود که یک زن در کوفه ، با صدای بلند برای مردم نطق می کرد… از روزی که شهر کوفه از صدر اسلام بنا شد تا آن روز اتفاق نیفتاده بود… زنی که حرف می زد یک اسیر بود و نطق کردن یک مرد اسیر یک پدیده خارق العاده جلوه می نمود تا چه رسد به اینکه یک زن اسیر نطق نماید که … ما عظمت خود را از دست نداده ایم ما از خانواده رسالت هستیم و مباهات می کنیم که مردان ما در راه حق کشته شده اند و ما اسیران رنج را جهت پیروی از حق تحمل می نماییم … برادرم با جدش رسول الله در بهشت است … ولی آن ها که برادرم را کشتند در این دنیا ملعون می شوند… در دنیای دیگر در قعر جهنم اند… »
به نوشته فریشلر، علی بن حسین (ع) (امام زین العابدین ) در دمشق بستر بیماری بود پزشکی ایرانی ـ که از پزشکان جندی شاپور به نام بختیشوع بود امام را معالجه کرد و تجویز دارو نمود.
و امام حسین در کربلا کمک ملائکه را نپذیرفت .

چرا امام حسین(ع) کوفه را انتخاب کرد؟ آیا شیعیان جای دیگری وجود نداشتند؟ مثلا ایران یا یمن.

بهتر است در پاسخ بگوییم «کوفه امام را انتخاب کرد». آنچه امام انتخاب کرده بود، مکه بود، جایی امن که دست دولت یزید نتواند نواده رسول خدا (ص)‌ را در آنجا به شهادت برساند. مکه به حکم قرآن و حرم بودن، پوشش امنی داشت و این در مقایسه با دیگر بلاد اسلامی بود که امنیت دینی با این تعریف نداشت. وقتی کوفه، امام را انتخاب کرد، و حضرت اطمینان نسبی یافت که از آنجا حمایت می شود، به آن سمت رفت. رفتن مسلم به کوفه، پس از رسیدن نامه های کوفیان بود. اصرار آنان سبب رفتن امام شد و این از نظر سیاسی مهم است که بدانیم، «حضور حاضر» یعنی حضور مردم، سبب می شود تا امام اقدام به حرکت سیاسی رو به جلو داشته باشد. این «حضور حاضر» _ به تعبیر امام علی ع _ با نامه های کوفیان بود، نامه هایی که مشابه آن در شهر دیگری گزارش نشده است. این وقتی است که مکه هم ناامن شده است.

ایرانی‌های کوفه چرا از امام حسین (ع) حمایت نکردند/ واکنش ایرانی‌ها به قضیه عاشورا چه بود/ ایران در آن برهه تاریخی چه شرایطی داشت؟

تصوری که ما از «ایران»‌ و «ایرانی ها» در این دوره داریم چیست؟ ایران کشوری است که از حدود سالهای ۱۵ هجری به بعد، زیر سلطه اعراب درآمد. مردمی که به هر حال راه و رسم جدایی داشتند، آیین و دین مستقلی داشتند، تحت سیطره قوم تازه ای قرار گرفتند. قوم عرب، سربازان خود را داشت، در بسیاری از شهرهای ایران اردوگاه زده بود، در برخی از شهرها، قبایل عربی اقامت کرده بودند، و ایرانی ها، جز شمار بسیار اندک، هنوز به اسلام هم نگرویده بودند. آنها مشغول امور زندگی خود بودند و جزیه می پرداختند. جالب است بدانیم که هفتاد سال بعد از عاشورا، وقتی شورش علیه امویان آغاز شد، هنوز ایرانیان به عنوان سرباز پیاده نظام قبایل عربی در خراسان فعالیت نظامی می کردند و هویت اقدام سیاسی مستقل نداشتند. طبعا انتظار ما در کربلا، برای حضور ایرانیان نابجاست. البته شماری از ایرانیان، در سال ۶۶ ـ ۶۷ هجری همراه مختار بودند، اینها بردگان یا شبه بردگانی بودند که مورد ستم بودند، و اسلام آورده بودند، و در قیام مختار، فرصتی برای حضور یافتند. بعد از آن باز خبری از آنان نیست تا آن که شماری از ایشان در کنار ابومسلم خراسانی گرد آمده و در قیام علیه امویان شرکت می کنند. ایرانیان از زمانی که به تدریج هویت مجدد خود را پس از حمله اعراب بدست آوردند، تمایل خود را به امام حسین (ع) به طور جدی نشان دادند. حتی سنی های ایران هم علاقه مند به امام حسین بودند. در همین خراسان عصر تیموری دهها کتاب توسط اهل سنت در باره امام حسین نوشته شد. به علاوه مرکز ایران کم کم به تشیع متمایل شدند. اولین نشان های تشیع آنها هم استقبال از سادات بود. اما در زمانی که کربلا اتفاق افتاد، ایرانی ها هویت سیاسی مستقلی نداشتند که بخواهند موضعگیری سیاسی کنند یا در یک جنبشی مانند کربلا حاضر باشند.

همسر ایرانی امام حسین (ع) (شهربانو) چگونه وتحت چه شرایطی به عقد ایشان درآمد؟

از طرف بعضی افراد نا آگاه امام حسین متهم به شهوت رانی در این مساله می شود که چرا با ملکه ایران ازدواج کرده است…

انتخاب همسر و ازدواج با شهربانو که نمی تواند دلیلی برای اتهام به شهوت رانی گردد. شهوتران به کسی می گویند که مدام در پی ارضای غریزه جنسی باشد، نه آن که با فردی ازدواج کند که صاحب عنوان باشد. داشتن عنوان دختر پادشاه در این باره دخالتی ندارد. در هر حال در باره این امرکه آیا امام حسین با شهربانو ازدواج کرد یا نه، محل تردید است. در این باره مطالبی را برای شما ارسال می نماییم.

با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى درمى‏یابیم که از میان ائمه شیعى بیش ترین اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایى‏که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام و برخى دیگر تا شانزده‏ .نام براى مادر حضرت(ع) ذکر کرده‏اند .مجموع این نام‏ها چنین است:

۱. شهربانو

۲. شهربانویه

۳. شاه زنان

۴. جهان شاه

۵. شه زنان

۶. شهرناز

۷. جهان بانویه

۸. خوله

۹. برّه

۱۰. سلافه

۱۱. غزاله

۱۲. سلامه

۱۳. حرار

۱۴. مریم

۱۵. فاطمه

۱۶. شهربان

با آن که در منابع تاریخى اهل سنّت روى نام‏هایى چون سلافه، سلامه، غزاله بیش تر مانور داده شده است.اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آن ها، نام شهربانو بیش تر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان اولین بار این نام در کتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى ۲۹۰ ق) دیده شده است. بعدها محدّث معروف شیعى یعنى کلینى (م ۳۲۹ ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آن که روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته‏هاى خود آورده‏اند.

در این روایت چنین آمده است:

«چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر مى‏کشیدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را پوشید و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه شود)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مى‏گوید و بدو متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى که به او آسیبی برسانی، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دخترآمد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت. امیرالمؤمنین على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد.
سپس به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى‏شود و على بن حسین(ع) از او متولد گشت. حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مى‏گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».
این روایت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمر و عمرو بن شمر وجود دارند که متهم به غلو شده و از سوى علمای شیعه مورد تأیید واقع نشده‏اند.

اما از جهت متن اشکالاتی دارد بدین شرح :

– اسارت دخترى از یزدگرد، به شدّت محل تردید است.
– اسارت چنین دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(ع) درآمدن در این زمان نیز غیرقابل قبول است.
– در هیچ‏یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.

آیا در این جا نمى‏توان نوعى ایرانى‏گرایى افراطى را دید که به خیال خود به جهت پیوند خوردن نسل ساسانیان با نسل پیامبر(ص) در امام سجاد(ع)، خواسته‏اند حضرت(ع) را به عنوان «خیر اهل الارض» معرفى کنند؟
این‏گونه نقدها بر گزارش‏هاى حاوى نام شهربانو باعث مى‏شود تا این گزارش‏ها را از ساحت ائمه(ع) به دور و آن را ساخته دست حدیث‏پردازان بدانیم و نام شهربانو را براى مادر حضرت نفى کنیم.

درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نیز منابع متقدم تاریخى و روایى دچار اختلاف گشته‏اند. برخى مانند یعقوبى (متوفى ۲۸۴ ق) ، محمد بن حسن قمی ، کلینى (متوفى ۳۲۹ ق) ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى ۲۹۰ ق) علامه مجلسی ، شیخ صدوق (متوفى ۳۸۱ ق) و شیخ مفید (متوفى ۴۱۳ ق)(۱۶) او را دختر یزدگرد دانسته‏اند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
این نَسَب تقریباً در میان منابع متأخر به عنوان یک شهرت فراگیر جاى خود را باز کرده؛ به گونه‏اى که میدان اظهار وجود براى دیدگاه‏هاى مخالف نگذاشته است.
در مقابل این قول، برخى از منابع متقدم و متأخر دیدگاه‏هاى دیگرى مانند سیستانى ، سِندى ، و یاکابلى بودن او را متذکر شده ، بسیارى از منابع بدون ذکر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کرده‏اند. برخى نام‏هاى بزرگان ایرانى هم چون سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدر او ذکر کرده‏اند.
براى نقد و بررسى این نَسَب نمى‏توانیم به بحث‏هاى سندى این گزارش‏ها تکیه کنیم؛ زیرا هیچ‏یک از اقوال داراى سند مستحکمى نیست. علاوه بر آن که بیش تر کتاب‏هاى تاریخى همانند تاریخ یعقوبى، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل مى‏کنند.

بنابراین باید فقط از راه محتوا به بررسى آن ها پرداخت که در این راستا اشکالات زیر خود را نشان مى‏دهد:

۱. مهم‏ترین اشکال اختلاف این گزارش‏ها در ذکر نام او است که منابع مختلف پیش گفته اسامى گوناگونى همانند شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل کرده‏اند. این نشان مى‏دهد که این مطالب، سازندگان مختلف با انگیزه‏هاى یکسانى داشته که تعصب ایرانى‏گرى وارتباط دادن میان ایرانیان و امامان(ع) از راه نَسَب بوده است تا به خیال خود فره ایزدى را از ساسانیان به امامان شیعه منتقل سازند.

۲. اختلاف گزارش‏ها در زمان اسارت او نیز یکى دیگر از اشکالات است که برخى آن را در زمان عمر، برخى دیگر در زمان عثمان و برخى مانند شیخ مفید آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانسته‏اند.

۳. اصولاً کتاب هایى مانند تاریخ طبرى و الکامل ابن اثیر که به صورت سال‏شمار جنگ‏هاى مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهاى مختلف ایران نشان داده‏اند، در هیچ موردى به ذکر اسارت فرزندان او نمى‏پردازند؛ با آن که این مسأله، بسیار مهم‏تر از حوادث جزئى است که به آن ها اشاره شده است. این نکته جعلى بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت مى‏کند.

۴. برخى از نویسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانى با نام‏هاى ادرک، شاهین و مردآوند براى او ذکر مى‏کنند که اولاً با هیچ‏یک از نام‏هایى که براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد . ثانیاً خبرى از اسارت آن ها در تمام نوشته‏هاى خود به میان نمى‏آورد.

۵. از مهم‏ترین اسناد تاریخى که مى‏توان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد کرد، نامه‏هاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» است که رهبرى مخالفان طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیرى بود.

در یکى از این نامه‏ها که منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاریه نَسَب خود را داده چنین مى‏نگارد: «ما وُلِدَ فیکم بعد وفاه رسول الله(ص) افضل من على بن الحسین و هو لِاُم ولد»  یعنی، بعد از رحلت پیامبر میان شما شخصیتى برتر از على بن حسین (امام سجاد) ظهور نکرده، در حالى‏که او فرزند ام ولد (کنیز داراى فرزند) بود.

جالب آن است که هیچ اعتراضى – نه از سوى محمد و نه از سوى دیگران – به این فقره شنیده نمى‏شود که على بن حسین(ع) فرزند کنیز نبود؛ بلکه فرزند شاهزاده‏اى ایرانى بود! در حالى‏که اگر این داستان واقعیت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مى‏کرد.
مجموعه این قرینه‏ها ما را به این نتیجه مى‏رساند که دست جعل در ساختن مادرى ایرانى با این اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته ، عمداً دیدگاه‏هاى دیگر درباره مادر حضرت(ع) – بویژه دیدگاه‏هایى که او را از کنیزکان بلاد دیگر همانند سند مى‏داند – نادیده گرفته است. در حالى‏که تا قبل از اواخر قرن سوم بیش تر ناقلان، او را از کنیزان سِند یا کابل مى‏دانستند.
اظهار نظر قطعی در باره ایرانی بودن امام سجاد مشکل است. دلا یل و قراین خلاف آن را اثبات می نماید .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس