تاثیر فقر و محرومیت در گرایش به عرفان های نوظهور

این روزها مسلما نام کلاس های مختلف مثل قانون جذب، یوگا، دالایی لاما، عرفان سرخ پوستی و در نهایت انواع و اقسام عرفان های جدید و نوظهور به گوشتان رسیده که در میان مردم و قشر جوان طرفداران زیادی را پیدا کرده است. اینکه چرا برخی افراد به سمت و سوی این گونه افکار و مکاتب و حتی عرفان های تقلبی کشیده می شوند، یا اینکه چه عواملی باعث گرایش افراد به این عرفان های جدید می شود به راحتی نمی توان بررسی کرد چرا که باید چنین مسایلی پشتوانه تحقیقی داشته باشند؛ اما مهدی ملک محمد کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مشاور در مورد علل گرایش افراد از دیدگاه های مختلف به سوالات کلی از دید روانشناسی پاسخ می دهد.

به نظر شما علل گرایش افراد جامعه ما به این عرفان های نوظهور و کاذب چیست؟

در تحقیقات گسترده ای که روانشناسان در این زمینه انجام داده اند، علل زیر مشخص شده اند:

۱ استرس و اضطراب: اگر میزان اضطراب و استرس به هر دلیلی در هر فردی بسیار بالا برود، خستگی شدید ذهنی و روانی در او به وجود می آورد و بهداشت روانی او را تهدید می کند. اگر بهداشت روانی کسی تهدید شود، قادر به ادامه زندگی مطلوب نخواهد شد. در این موقع است که احتمال گرایش فرد به مکاتب فکری عجیب و غریب و مثلا عرفان های نوظهور افزایش می یابد، زیرا این عرفان ها ادعای کاهش استرس و اضطراب و افزایش آرامش آنها را دارند.

۲ بکر بودن: عرفان های کاذب مدعی هستند که می توان خداوند را در شیوه های جدیدی پرستش و عبادت کرد و سریع تر و راحت تر به خدا رسید. برخی از افراد – به خصوص نوجوانان و جوانان که بدون هیچ شناختی خود را انسان عصر مدرنیته و پست مدرنیته می دانند به طور مصنوعی و تقلیدی از هرچه به نام سنت است، بیزارند. بر همین اساس، دین و معنویت را نیز به شیوه جدیدی طلب می کنند.

۳ پذیرش بی چون و چرا: برخی افراد به دلایل تربیتی و آموزشی، بسیار سریع تحت تاثیر ادعاهای مدعیان عرفان های نوظهور قرار می گیرند و بیشتر احتمال دارد که به این فرقه ها گرایش یابند. این افراد معمولا توانایی نه گفتن ندارند، به راحتی به پیشنهادهای دیگران از جمله شرکت در محافل عرفان های نوظهور و پذیرش گفته های دیگران و همچنین به اعمال و مناسکی که این عرفان ها ترویج می کنند، جواب مثبت می دهند. مثلا همین ویژگی باعث می شود که فرد با حضور در یکی از جلسات جریانات عرفان های نوظهور و القائاتی که می کنند، احساس تغییر، بهبود یا آرامش کند و نهایتا به این عرفان ها گرایش یابد.

۴ ناتوانی در حل مساله: همه افراد در زندگی با مشکلاتی روبه رو می شوند که باید برای آنها راه حل های صحیح و منطقی بیابند. اما در این میان برخی، در برابر مشکلات، راه حل های نامناسبی برمی گزینند که از این جمله انتخاب راهکارها، شیوه ها و مناسکی است که این عرفان ها معرفی می کنند. در واقع، وقتی فردی توانایی حل مساله ضعیفی را داشته باشد، هنگام مواجهه با مشکلات ممکن است به هر راه حلی که دیگران از جمله فرقه ها و گروه های عرفان های نوظهور بیان می کنند، روی بیاورد.

۵ هویت شکل نیافته یا ناقص: هویت جنبه های گوناگونی دارد. یکی از این جنبه ها شناخت معنوی است. در واقع، یکی از ابعاد هویتی هر انسان بعد معنوی اوست که معمولا این بعد با گرایش به مذهب نیز همراه است. به عبارت دیگر، جنبه معنوی مرتبط با چیزی است که به آن اعتقاد داریم. حداقل فایده شناخت پیدا کردن از اعتقاد انسان این است که پی می بریم دیگران مثل ما فکر نمی کنند و در نتیجه، ما هم انتظار نخواهیم داشت که مطابق ما باشند. هویت شکل نیافته یا ناقص، به ویژه از جنبه معنوی، باعث می شود افراد برای پر کردن این خلأ به عرفان های نوظهور گرایش پیدا کنند تا شاید از آن طریق خودآگاهی خود را بالا ببرند.

به جز عوامل فردی چه عوامل موقعیتی و اجتماعی در این گرایش موثر است؟

فقر و شرایط محیطی سخت و دشوار این گرایش ها را بیشتر می کند. هر چقدر که شرایط محیطی برای فرد غیرقابل تحمل تر و سخت تر باشد و او در مقابل آن مستاصل تر شود، بیشتر احتمال دارد که به این نوع عرفان ها گرایش پیدا کند. همان طور که می بینیم، در کشور هند که فقر و محرومیت زیادی وجود دارد، این گونه عرفان ها بیشتر است.

طبق آمارها گویا زنان بیش از مردان نسبت به این جریانات علاقه دارند، نظر شما در این باره چیست؟

بله. تحقیقات این موضوع را تایید کرده است. روانشناسان دلایل مختلفی نیز برای آن برشمرده اند. از جمله این دلایل می توان به تلقین پذیری اغلب زنان و میزان اضطراب بیشتر آنها اشاره کرد. بیشتر زنان در مجموع نسبت به مردان مهارت حل مساله پایین تری دارند و در مقابل مشکلات زندگی سریع تر به دنبال پناهگاهی برای اضطراب شان می گردند.

چه ویژگی هایی در گروه ها و فرقه های عرفانی نوظهور وجود دارد که افراد را به سمت خود می کشاند؟

آدم ها به علت گرایش ذاتی به معنویت به هر وسیله ای ممکن است متوسل شوند و یکی از این وسیله ها عرفان های جدید است. وقتی یک جریان به شما می گوید که می تواند آرامش به شما دهد و خلاقیت، رشد، شکوفایی استعداد و در کل پر کردن احساس خلأ را برای شما به ارمغان بیاورد، ممکن است هرکسی تقاضای این کالا را کند ضمن اینکه برخی از تمرین ها مانند ریلکسیشن و یوگا جوهرهای این فرقه هاست که می تواند به افراد آرامش دهد. همبستگی گروهی، احساس حمایت، تعلق و از این قبیل موارد نیز که در این گروه ها و فرقه ها موجود است، کمک می کند تا افراد به این عرفان های کاذب گرایش یابند.

آیا عضویت در این فرقه ها واقعا می تواند بهداشت روانی افراد را تضمین کند؟

تحقیقات مختلف روانشناسان نشان داده که این گروه ها فقط آثار منفی دارند و اگر پیامدهای مثبت هم داشته باشند موقتی و یک مسکن هستند. به محض ایجاد یک مشکل جدید در زندگی فرد اضطراب دوباره هجوم می آورد و او که توانایی حل مساله را ندارد مستاصل و درمانده تر از قبل خواهد شد.

می توان گفت که این عرفان ها، حرف هایی را به مردم می زنند که دوست دارند، بشنوند؟ حرف هایی که علم روانشناسی به مردم نمی زند.

این نوع عرفان ها به دلیل آگاهی از روانشناسی توده مردم و شناخت عوامل فردی که افراد را به سوی این عرفان ها می کشانند، مورد استقبال هستند، آنها بر اساس همین آگاهی می توانند به طور موقت مردم را خوشحال کنند و به این دلیل پیروان زیادی در سراسر جهان دارند. درواقع این گونه افراد، در بیشتر موارد حرف های خوب می زنند در صورتی که علم روانشناسی بر اساس منطق پیش می رود و نمی تواند حرف بی اساس و غیرمنطقی را مطرح کند. این گونه افراد به زبان ساده و عامه پسند و در مورد موضوعاتی که برای مردم جذاب و دست نیافتنی است، سخن می گویند.

چرا روانشناسان و علم روانشناسی با این عرفان ها در جدل است؟

جدلی وجود ندارد. روانشناسی به عنوان علم مطالعه، تبیین و کنترل رفتار انسان بر اصولی علمی استوار است. از این منظر هر ادعایی در مورد تاثیرات روان شناختی پدیده های مختلف از جمله عرفان های نوظهور باید در بستر تحقیقات روانشناسان به تایید برسد و به قول معروف راستی آزمایی شود. تاکنون ادعاهای عرفان های نوظهور در این تحقیقات به تایید روانشناسان نرسیده و تاثیرات موقتی آنها نیز به جای مثبت بودن مخرب است زیرا بعد از فروکش کردن این تاثیرات، ناامیدی بیشتری وجود فرد را خواهد گرفت و فرد را بیشتر از قبل در برابر مشکلات آسیب پذیر می کند. مشکل روانشناسی با این نوع عرفان ها در همین است. برای مثال، سای بابا که یکی از رهبران عرفان های نوظهور در جهان بود، پیروان بسیار زیادی داشت و دو سال قبل درگذشت، او ادعاهای فراوانی در مورد قدرت خود بیان می کرد. روانشناسان غربی برای بررسی علمی این ادعاها به هند سفر کردند و هیچ کدام از ادعاها را واقعی نیافتند. جالب بود که پیروان او وقتی در مقابل این سوال روانشناسان قرار می گرفتند که آیا خودشان تاکنون این ادعاها را دیده اند، جواب منفی می دادند و همگی می گفتند قدرت ها و توانایی هایی را که «سای بابا» مدعی آن بود از فرد یا افراد دیگری شنیده اند.

فرزانه نیکروح‌متین

عکس: Corbis

مهدی ملک‌محمد

روانشناس

[خواندن بیشتر…]

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس