سکولاریسم چیست؟
به عنوان یک فرد امروزی که در یک جامعه مدنی زندگی می کند، لازم است تا یک آشنایی جزیی با مکاتب مختلف بشری داشته باشیم تا بتوانید از چند و چون آنها آگاهی داشته باشیم.
یکی از تفکراتی که این روزها مطرح می شود، سکولاریسم است. به زبان ساده می توانیم بگوییم که سکولاریسم مکتبی است که حضور دین را در ابعاد مختلف زندگی بشر نفی می کند. این تفکر بر این اساس استوار است که دین باید از تمام جنبه های مختلف زندگی انسانی از قبیل سیاست، حکومت، اخلاق، علم و حتی عقلانیت بشر حذف شود.
به عبارت دیگر در این تفکر دین باید تنها با مسائل خصوصی انسان ها سرو کار داشته باشد نه مسائل اجتماعی آنها. در این تفکر سیاست و حکوت باید بر اساس علم باشد نه دین.
اما معنای دقیق تر سکولاریسم چیست و چه ابعادی دارد؟ اگر علاقه مند به آشنایی بیشتر با سکولاریسم هستید، خواندن ادامه مطلب را از دست ندهید.
سکولاریسم
سکولاریسم (secularism) واژهاى انگلیسى است که از ریشه لاتین saeculum، به معناى اینجهانی، گرفته شده است.
جرج هولیوک برای نخستین بار واژه سکولاریسم را در سال ۱۸۵۸ با انتشار کتاب اصول سکولاریسم معرفی کرد.
هولیوک سکولاریسم را «فلسفهای ملی برای مردم» میدانست که هدف آن تنظیم امور زندگی بدون استعانت از ماوراء طبیعت بود.
سکولاریسم را معمولاً با عصر روشنگری در اروپا میشناسند. جنبش «جدایی دولت و کلیسا» در آمریکا و لائیسیته در فرانسه تاثیرات عمیقی بر سکولاریسم گذاشتند.
معنای فلسفی سکولاریسم، داشتن این باور است که با به کار بستن اصول اخلاقی زندگی انسانها بدون رجوع به خداوند و دیگر مفاهیم ماوراء طبیعی بهتر پیش میرود.
معنای اجتماعی سکولاریسم پدیدار شدن حالتی در جامعه است که در آن پندارهای مذهبی نه در حل مسائل گوناگون کنونی مورد کاربرد قرار میگیرد و نه بر بنیاد این پندارها حل میشود.
در معنای سیاسی سکولاریسم عبارت است از:
– سیاست احتراز از درگیر ماندن بین دین و دولت (کاهش دادن پیوندهای دولت با کلیسا یا مرجع مذهبی و رشد سکولاریسم در جامعه)
– سیاست اجتناب از تبعیض در بین مذهبها (مشروط بر اینکه آنها برتری قوانین مدنی را رد نکنند)
– سیاست تضمین حقوق بشر برای همه شهروندان صرف نظر از کیش و عقیدههای آنها (در صورت مغایرت آن با دستورهای مذهبی برتری حقوق همگانی بشر تحمیل شود).
جامعه سکولاریسم چه ویژگی هایی دارد؟
سکولاریسم به معنای اعتقاد داشتن به قُدس زدایی از امور و غیر دینی کردن آنها و تعیین یک چارچوب و کادر مشخص و محدود برای امور دینی و عدم تسرّی دین به حوزههای دیگر است. با سکولاریسم دین مرکزیت خود را نسبت به امور اجتماعی و سیاسی از دست میدهد و شئون غیر فردی تفکر دینی نادیده گرفته و یا انکار میشود.
جدایی دین از سیاست یکی از تبعات سکولاریسم و از لوازم ذاتی آن است، اما دامنه عمل سکولاریسم در محدود کردن چارچوب تفکر دینی محدود به سیاست موثر تبدیل میکند.
سکولاریزاسیون عبارت از فرآیندی اجتماعی است که سکولاریسم را حاکم میگرداند. در واقع سکولاریسم یک امر فکری و مفهومی است، اما سکولاریزاسیون یک فرایند اجتماعی و عینی جهت برقراری سکولاریسم است.
گفته میشود که تعبیر سکولاریزاسیون در زبانهای اروپایی برای اولین بار در پیمان صلح معروف به «پیمان وستفالی» به سال ۱۶۴۸ میلادی به کار رفته است. «پیمان وستفالی» معاهدهای بود که به جنگهای سی ساله مذهبی در مناطق آلمانی نشین پایان داد و موجب برقراری اقتدار غیر کلیسایی در پارهای مناطق گردید.
سکولاریسم به معنای غیر دینی کردن امور یا دنیوی و عرفی کردن امور، صفت ذاتی تفکر اومانیستی مدرن غربی است. اساساً امر دنیویی یا عرفی یا غیر قدسی در مقابل امر مقدس و دینی قرار میگیرد.
سکولاریسم مفهومی بالذّات غربی و به ویژه مدرن است و ریشههای کلامی وتئوریک پیدایش آن نیز به تطورات تفکر فلسفی غرب پس از رنسانس و سیطره اومانیسم بستگی دارد.
در واقع با غلبه اومانیسم بی تردید سکولاریسم سیطره خواهد یافت؛ زیرا اومانیسم به معنای بشر انگاری و اصالت بشر خود بنیاد است و مبنای اندیشه این بشر اومانیست نیز طبعاً ناسوتی، غیر دینی و غیر مقدس است.
بشر مدرن یا به تعبری انسان بورژوا، ذاتاً سکولاریست است و سکولاریسم جزء لاینفک مجموعه تفکر مدرن است.
بررسی سکولاریسم در ایران
در ایران از حدود دو قرن پیش و یا به تعبیر دقیقتر از حدود ۱۵۰ سال پیش، سکولاریسم – البته نه لزوماً با این نام و عنوان- مطرح شده است. اساساً جریان روشنفکری ایران که به تقلید ازروشنفکری مدرن اروپایی و غربی و به صورتی تقلیدی و ناقص و سطحی پدید آمده است در وجه غالب خود سکولاریست است.
روشنفکری لائیک ایران علناً و رسماً سکولاریست است. شاخه به ظاهر مذهبی روشنفکری ایران نیز قبل از انقلاب، تمایلات آشکار و پنهان سکولاریستی داشت، اما پس از انقلاب و به ویژه در سالهای دهه شصت و هفتاد شمسی شاخه به ظاهر دینی و شاخه لائیک روشنفکری ایران صراحتاً یکسره وبه طور تام و تمام، به ترویج سکولاریسم پرداختند.
آنها تحت عنوان ضرورت منطبق کردن تفکر دینی و مفاهیم آن با اقتضائات و ضرورتهای عصر و زمان در واقع به دنبال نحوی تفسیر سکولاریستی از دین هستند.
این جریان در سالهای پایانی دهه شصت قرن ۱۴ هجری شمسی تمایلات سکولاریستی خود را درلفّافه و به صورت پنهان مطرح میساخت و از بیان صریح آن ابا داشت.
اینان با طرح یک مسیر است البته تئوریک تحت عنوان منطبق کردن مفاهیم دین با اقتضائات زمانه کلیت معرفت دینی را تابع باورها و مفاهیم عصر مدرن میکردند که سکولاریسم رکن مهم و لاینفک آن بوده و هست. این جریان را میتوان «سکولاریسم نقاب دار» نامید که اغراض سیاسی خود را پشت مغلطههای کلامی و سفسطههای تئوریک و تمثیلهای ادبی پنهان میکند.
در سالهای اخیر با غلبه گرایشهای لیبرالیستی بر روشنفکری به اصطلاح دینی و نیز شاخه لائیک روشن فکری ایران کل این جریان مبلّغ سکولاریسم گردیده است.
سکولاریسم و اسلام
سکولاریسم به معنای اعتقاد داشتن به قُدس زدایی از امور و غیر دینی کردن آنها و تعیین یک چارچوب و کادر مشخص و محدود برای امور دینی و عدم تسرّی دین به حوزههای دیگر است. با سکولاریسم دین مرکزیت خود را نسبت به امور اجتماعی و سیاسی از دست میدهد و شئون غیر فردی تفکر دینی نادیده گرفته و یا انکار میشود.
جدایی دین از سیاست یکی از تبعات سکولاریسم و از لوازم ذاتی آن است، اما دامنه عمل سکولاریسم در محدود کردن چارچوب تفکر دینی محدود به سیاست موثر تبدیل میکند.
سکولاریزاسیون عبارت از فرآیندی اجتماعی است که سکولاریسم را حاکم میگرداند. در واقع سکولاریسم یک امر فکری و مفهومی است، اما سکولاریزاسیون یک فرایند اجتماعی و عینی جهت برقراری سکولاریسم است.
گفته میشود که تعبیر سکولاریزاسیون در زبانهای اروپایی برای اولین بار در پیمان صلح معروف به «پیمان وستفالی» به سال ۱۶۴۸ میلادی به کار رفته است. «پیمان وستفالی» معاهدهای بود که به جنگهای سی ساله مذهبی در مناطق آلمانی نشین پایان داد و موجب برقراری اقتدار غیر کلیسایی در پارهای مناطق گردید.
سکولاریسم به معنای غیر دینی کردن امور یا دنیوی و عرفی کردن امور، صفت ذاتی تفکر اومانیستی مدرن غربی است. اساساً امر دنیویی یا عرفی یا غیر قدسی در مقابل امر مقدس و دینی قرار میگیرد.
سکولاریسم مفهومی بالذّات غربی و به ویژه مدرن است و ریشههای کلامی وتئوریک پیدایش آن نیز به تطورات تفکر فلسفی غرب پس از رنسانس و سیطره اومانیسم بستگی دارد.
در واقع با غلبه اومانیسم بی تردید سکولاریسم سیطره خواهد یافت؛ زیرا اومانیسم به معنای بشر انگاری و اصالت بشر خود بنیاد است و مبنای اندیشه این بشر اومانیست نیز طبعاً ناسوتی، غیر دینی و غیر مقدس است.
بشر مدرن یا به تعبری انسان بورژوا، ذاتاً سکولاریست است و سکولاریسم جزء لاینفک مجموعه تفکر مدرن است.
در ایران از حدود دو قرن پیش و یا به تعبیر دقیقتر از حدود ۱۵۰ سال پیش، سکولاریسم – البته نه لزوماً با این نام و عنوان- مطرح شده است. اساساً جریان روشنفکری ایران که به تقلید ازروشنفکری مدرن اروپایی و غربی و به صورتی تقلیدی و ناقص و سطحی پدید آمده است در وجه غالب خود سکولاریست است.
روشنفکری لائیک ایران علناً و رسماً سکولاریست است. شاخه به ظاهر مذهبی روشنفکری ایران نیز قبل از انقلاب، تمایلات آشکار و پنهان سکولاریستی داشت، اما پس از انقلاب و به ویژه در سالهای دهه شصت و هفتاد شمسی شاخه به ظاهر دینی و شاخه لائیک روشنفکری ایران صراحتاً یکسره وبه طور تام و تمام، به ترویج سکولاریسم پرداختند.
آنها تحت عنوان ضرورت منطبق کردن تفکر دینی و مفاهیم آن با اقتضائات و ضرورتهای عصر و زمان در واقع به دنبال نحوی تفسیر سکولاریستی از دین هستند.
این جریان در سالهای پایانی دهه شصت قرن ۱۴ هجری شمسی تمایلات سکولاریستی خود را درلفّافه و به صورت پنهان مطرح میساخت و از بیان صریح آن ابا داشت.
اینان با طرح یک مسیر است البته تئوریک تحت عنوان منطبق کردن مفاهیم دین با اقتضائات زمانه کلیت معرفت دینی را تابع باورها و مفاهیم عصر مدرن میکردند که سکولاریسم رکن مهم و لاینفک آن بوده و هست. این جریان را میتوان «سکولاریسم نقاب دار» نامید که اغراض سیاسی خود را پشت مغلطههای کلامی و سفسطههای تئوریک و تمثیلهای ادبی پنهان میکند.
در سالهای اخیر با غلبه گرایشهای لیبرالیستی بر روشنفکری به اصطلاح دینی و نیز شاخه لائیک روشن فکری ایران کل این جریان مبلّغ سکولاریسم گردیده است.